در
عهد او دعوي پيغامبري كرد، و گشتاسپ دين او قبول كرد، و آتشكدها بنا نهاد،
و زرتشت كتابي آورده بود، ژند پاژند نام، آن كتاب را بزر بر دوازده هزار
پوست بنوشت، و او را پسري آمد شايسته اسپنديار نام، او را به چين فرستاد،
تا چين بگرفت و باز آمد، و از پدر ملك و تخت بخواست. پدر او را گفت: كه رستم بي فرمان شده است، او را بسته بيار، تا تخت ترا دهم. اسپنديار
به سيستان آمد، بر دست رستم كشته شد. گشتاسپ بخت نصر و سنحاريب را در دار
الملك بابل نشاند، و تمام زمين شام و يمن و مغرب او را داد و او به بيت
المقدس آمد، و اهل بيت المقدس و شام را ملكي بود از فرزندان داود النبي
عليه السّلام با بخت نصر صلح كرد، و شحنه در ميان ايشان بگذاشت و بخت نصر
بزمين مغرب آمد، بني اسرائيل آن ملك خود را بگرفتند و شحنه بخت نصر را
بكشتند بخت نصر باز آمد، و بيت المقدس را بگرفت و خراب كرد و اللّه الباقي و
الدائم و اليه مرجع الامور.
السادس بهمن
بهمن بن اسپنديار پادشاه عادل بود، و شرق و غرب در تصرف او آمد،
خدايپرست بود، و در نامها و مثالها كه باطراف فرستاد، بر سر مكتوب نوشتي
بهمن [1] عبد اللّه و خادم اللّه. و رسولي بشام فرستاد، نزديك بني
اسرائيل رسول او را بكشتند. بكرت دوم بخت نصر را فرستاد، تا بيت المقدس
خراب كرد، بني اسرائيل را برده كرد، و مملكت را تا مشرق و مغرب رسيد، و
لشكر بسيستان برد و كين پدر بازخواست و زال زر را بكشت، و خزاين رستم را
برداشت، و از بني اسرائيل زني خواست، او را از آن زن پسري آمد بني اسرائيل
را آزاد كرد. پس دختر خود هماي چهرآزاد [2] را بزني كرد، و اين هماي از
پدر خود بار گرفت. و چون از حمل او هشت ماه بگذشت، بهمن از
[1] اصل: بس عبد اللّه. پ: من عبد اللّه [2] طبري (2: 3) خماني تلقب بشهر آزاد، مجمل ص 30: هماي چهرزاد. اين نام در پهلوي چيهراچات بود كه فردوسي چهرزاد آورده. مسعودي در مروج (1: 141) حماي مينويسد.