بگذشت،
افراسياب بيرون آمد از فرزندان تورين افريدون و بكينه پدر طلبيدن از جيحون
بگذشت، و مملكت بر منوچهر مشوش كرد، و تختگاه بلخ را ساخت و خراسان و عراق
بگرفت، و منوچهر چند بار با او مصاف كرد شكسته شد، و در شهر آمل و
مازندران كه طبرستان گويند حصاري شد، و در آن مدت از كثرت نعمت آن شهر به
هيچ چيز محتاج نگشت، و سام نريمان جد رستم از زاولستان [1] و هندوستان
بيامد و لشكر آورد به منوچهر پيوست، و با افراسياب ترك مصافها كردند، تا
كار به صلح مقرر شد، بران قرار كه از طبرستان يك تير پرتاب، افراسياب
بمنوچهر بگذارد. آرش [2] كه در عجم بلند كمان ترازو نبود، بر سر كوه آمل
برآمد، و در پيكان طلسمي تعبيه كرد، و تير بجانب خراسان بينداخت تا آب
جيحون برفت. يك روايت آنست: كه آرش همانجا بمرد، و اصح آنست كه او را
امير جمله تير اندازان گردانيد، و ميان ايران و توران آب جيحون شد، و
افراسياب بازگشت و ملك منوچهر صد و بيست سال بود. و السلام (علي) اهل
الاسلام.
الحادي عشر افراسياب الترك
در نسب او دو روايت است: يك روايت آنست: كه افراسياب بن بشنك بن داوشم
بن تور بن افريدون. و بروايت ديگر: افراسياب بن بشخ بن رستم بن ترك [3] و
اين شخص آن بود: كه جمله نسبت تركان بدو كنند، و او از فرزندان يافث بن
نوح بود، با منوچهر عهد كرد و بازگشت، بار ديگر عهد بشكست و از جيحون بگذشت
و عراق و خراسان بگرفت و جمله خراب كرد، و آن روز كه مملكت ايران بگرفت،
با لشكر خود گفت: كه تمام خلق ايران را ميبايد كشت، تا خلق ديگر بر عادت
ما، درين زمين در رسند، جمله چشمهسارهاء جبال غور كه آن بخراسان
[1] اصل: زاوبلستان [2] طبري (1: 195) نام اين تيرانداز ارشسياطير بود، كه گاهي بصورت مخفف (ايرش) هم ناميده ميشد [3] كذا. طبري (1: 195): فراسياب بن فشنج بن رستم بن ترك بن شهراسب و
يقال: ابن ارشسب بن طوج بن افريدون. آثار البيروني: فراسياب بن بشنك بن
اينت بن ريشمين بن ترك بن زين اسب بن ارشسب بن طوج، ابن خلدون (2: 157)
افراسياب بن اشك بن رستم بن ترك. مسعودي (1- 157): فراسياب بن اطوج بن ياسر
بن رامي بن آرس بن بورك بن ساساسب بن زسست بن نوح بن سرور بن اطوج بن
افريدون.