و مظلوميت آنان و اين كه اسلام حقيقى در نزد ايشان است سخن مىگفتند و مردم را به «الرّضا من آل محمّد» مىخواندند و مىگفتند ما بايد به خلافت يكى از اولاد پيغمبر راضى شويم. از زيركى كه داشتند نام كسى را نمىبردند. و فقط چنين وانمود مىكردند كه دعوت به يكى از فرزندان رسول خدا مىكنند. مردمى كه طرفدار اهل بيت و علويها بودند، گمان مىكردند كه مقصود از دعوت ايشان يكى از آل على است.
ابو مسلم خراسانى:
وى كه نامش در تواريخ اسلامى عبد الرحمن بن مسلم آمده، جوانى با لياقت و دلير بود و از مردم مرو رود به شمار مىرفت. ابراهيم بن محمد امام او را به رياست شيعۀ آل عباس در خراسان برگزيد و انتخاب او را به ابو سلمۀ خلال داعى و وزير آل عباس در كوفه اطلاع داد. ابو مسلم در دوازدهم ربيع الاول سال (132 ه) عبد اللّه سفاح يعنى خونريز را بر مسند خلافت بنشاند. بنى عباس، بنى اميه را در همه جا جستند و كشتند، با روى شهر دمشق را ويران كردند، و قبرهاى خلفاى بنى اميه را شكافته و استخوانهايشان را سوزانيدند.
غلاة شيعه:
غلاة جمع غالى است كه در پارسى به معنى گزافهگويان مىباشد. آنان فرقههايى از شيعه هستند كه افراط در تشيع نموده و دربارۀ ائمۀ خود گزافهگويى كرده و ايشان را به خدايى رسانيده و يا قائل به حلول جوهر نورانى الهى در ائمه و پيشوايان خود شدند، و يا به تناسخ قائل گشتند. غالب ايشان در عقيده مشتركند و در حقيقت يك فرقه بيش نيستند كه به نامهاى مختلف در كتب تواريخ و فرق ذكر شدهاند. تقريبا تمام فرق شيعه بجز اثنىعشريه و زيديه و بعضى از اسماعيليه از غلاة بشمار مىروند. نسبتهايى كه فرق غلاة به ائمه و پيشوايان خود مىدهند از طرف ديگر مسلمانان و حتى فرق شيعه ميانهرو رد شده است، تا حدى كه اكثر فرق اسلام غلاة را به سبب سخنان كفرآميزشان از دين اسلام بيرون مىدانند. به قول شهرستانى غالبا غلاة يكى از ائمه را به خدا تشبيه كرده و خدا را حالّ در ابدان آدميان دانند، و مانند تناسخيان و يهود و نصارى قائل به تجسيم خداوند شدهاند.
اصول عقايد مبتدعه غلاة شيعه چهار است: تشبيه، بداء، رجعت، و تناسخ. غلاة شيعه كه غالبا از موالى و غلامان آزاد كردۀ ايرانى و ملل ديگر هستند از دو دسته بيرون نبودند، يا مردمانى سادهدل و عامى بودند كه تحت تأثير سيماى جذاب