اصطلاح شيعه در جنگ جمل پيدا شد و پيروان على (ع) را كه بر ضد طلحه و زبير بودند شيعه مىخواندند. اصل كلمه شيعه در عربى بمعنى پيروان و ياران بوده. پيروان خلفاى عباسى را در آغاز شيعۀ آل عباس مىگفتند و پيروان على (ع) بن أبي طالب و معتقدان به امامت آن حضرت و فرزندانش را شيعۀ آل على مىناميدند. بعدها كلمۀ شيعه براى پيروان آل على (ع) علم شد.
مرجئه:
پس از شهادت على (ع) و روى كار آمدن بنى اميه تودۀ مردم معروف به سواء اعظم شدند در برابر خوارج كه نه به امامت على (ع) و نه به خلافت معاويه معتقد بودند، گروهى ديگر فرقۀ تازهاى را تشكيل دادند كه مرجئه خوانده مىشوند. اين كلمه از ريشۀ أرجاء به معنى به تأخير انداختن است زيرا در برابر خوارج كه قائل به كفر صاحبان كبيره بودند مىگفتند كه ما از عقيدۀ باطنى مردم خبر نداريم و نمىدانيم كه واقعا چه كسى در دل مسلمان، و چه كسى نامسلمان و فاسق است چون همگى به ظاهر مسلمانند ما آنان را مسلم مىخوانيم. ثواب و عقاب ايشان را تا روز قيامت به تأخير مىاندازيم تا خداوند دربارۀ پاداش و كيفر آنان داورى فرمايد. ايشان در اين دنيا حكمى به ثواب يا گناه مسلمانان نمىكنند. از اين جهت اينان تنها ايمان را براى مسلمانان كافى مىدانند. و همين قدر كه گفتند ما مسلمانيم ايشان را مسلم مىشمارند. عقيده مرجئه دربارۀ امام يعنى جانشين رسول خدا اين بود كه پس از انتخاب شخصى به اجماع به اين مقام، بايد او را امام دانست و اطاعت و فرمان وى را واجب شمرد. ايشان عصمت امام را از خطا لازم نمىدانستند. پيدايش اين فكر بر اثر تسلط بنى اميه بود. زيرا بنى اميه بصورت ظاهر نظم و امنيت را در بلاد اسلامى برقرار كرده بودند، سواء اعظم مردم كه بيشتر آنان طبقات پيشهور و زارع و كشاورز و اهل شهرها را تشكيل مىدادند، و هرج و مرج و جنگ را موجب اتلاف نفوس و ضرر و زيان اموال خود مىدانستند از اين جهت نظم و امنيت از هر وقت ديگر بيشتر مطلوب ايشان بود. اين عقيده كاملا به نفع معاويه و جانشينان او تمام مىشد. آن فرقه اسباب كار بنى اميه شدند و تا اين خاندان روى كار بودند آن فرقه نيز اعتبارى داشتند. ولى همين كه بساط دولت اموى، برچيده شد. مرجئه هم از اهميت و اعتبار افتادند.
معتزله:
در زمان حكومت بنى اميه و در عهد عبد الملك مروان (65-85 هجرى) قدريه يا معتزله ظهور كردند و با فرقۀ مخالف خود جبريه اختلاف داشتند. جبريه