هشتصد تن از آنان را بكشت (9 صفر سال 38 هجرى) اين حديث از آن حضرت دربارۀ جنگ با مخالفان آمده است: «امرت بقتال النّاكثين و القاسطين و المارقين» يعنى: «به جنگ با ناكثان-قاسطان و مارقان مأمور گشتم» .
پيدايش خوارج:
خوارج خود را شراة به معنى فروشندگان، و مفرد آن شارى است مىخواندند و اين عنوان را از آن رو اختيار كردند كه جان خويش را براى پاداش اخروى فدا مىكردند. اين نام مأخوذ از آيۀ «وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اللّٰهِ. . . بقره/207» يعنى «از مردم كسانى هستند كه نفس خود را به جهت خوشنودى خداوند مىفروشند» برونو: اين كه گفتهاند لقب خوارج را دشمنانشان به آن گروه دادهاند درست، نيست زيرا اين عنوان به معنى تمرد و عصيان در مورد ايشان نيامده است، و اين كلمه مانند لفظ مهاجرين مراد از كسانى است كه در راه خدا جلاء وطن نموده و دور از خانه و كاشانۀ خود زندگى كردهاند و آن مأخوذ از آيۀ «. . . وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهٰاجِراً إِلَى اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّٰهِ. . .» يعنى «هر كه از خانۀ خود براى خدا و رسولش بيرون رود و سپس او را مرگ دريابد به تحقيق خداوند او را پاداش خواهد داد» .
خوارج على (ع) و عثمان و معاويه و حكمين را كافر مىدانستند. آنان مىگفتند كه خليفه و جانشين پيامبر لازم نيست كه از عرب و از قبيلۀ قريش باشد و خلافت غير عرب حتى موالى را هم جايز مىدانستند، به شرط آن كه او شخصى باتقوا و شمشير زن و عادل باشد. بعضى از فرق ايشان مانند شبيبيه در خلافت فرقى بين جنس زن و مرد نمىگذاشتند و امامت زنان را نيز جايز مىدانستند.
شيعه:
شيعه، كسانى هستند كه از حضرت على (ع) پيروى كرده و چه از روى نص جلى و يا خفى قايل به امامت او پس از رسول خدا شدند، و گويند كه: امامت از خاندان او بيرون نخواهد رفت، و امامت قضيهاى مصلحتى و امرى سياسى نيست كه به اختيار تعيين امت باشد، بلكه آن قضيهاى اصولى است كه ركن و پايۀ دين به شمار مىرود، و بر پيغمبر جايز نبوده كه از آن امر غفلت ورزد و يا تعيين امام را به عامۀ مردم واگذارد.
دربارۀ تسميۀ پيروان على (ع) به شيعه اختلاف است. ابن حزم اندلسى مىگويد كه اين اصطلاح از سال (35 هجرى) بر آن فرقه اطلاق شد و آن پس از كشته شدن عثمان بود. محمد بن اسحاق النديم در كتاب الفهرست گويد كه