responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مديريت و فرماندهى در اسلام نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 108

«قريش» و طايفه «غَطَفان» وثيقه‌اى بگيريد؛ آنها بايد گروهى از اشراف خود را به عنوان گروگان به شما بسپارند كه در جنگ كوتاهى نكنند و تا آخرين مرحله بايستند!

يهود «بنى قريظه» اين پيشنهاد را پسنديدند.

«نعيم» مخفيانه به سراغ «قريش» آمد؛ به ابوسفيان و گروهى از رجال قريش گفت:

شما مراتب دوستى مرا نسبت به خودتان خوب مى‌دانيد؛ مطلبى به گوش من رسيده است كه خود را موظّف به ابلاغ آن مى‌دانم، تا مراتب خيرخواهى را انجام داده باشم؛ امّا خواهش من اين است كه از من نقل نكنيد!

گفتند: مطمئن باش!

گفت: آيا مى‌دانيد جماعت يهود از درگيرى با محمّد صلى الله عليه و آله و سلم پشيمان شده‌اند؛ و رسولى نزد او فرستاده‌اند كه ما از كار خود پشيمانيم؛ آيا اين مقدار كافى است كه ما گروهى از اشراف قبيله «قريش» و «غَطَفان» را براى تو گروگان بگيريم و دست بسته به تو بسپاريم؟ سپس در كنار تو خواهيم بود تا آنها را ريشه كن كنيم! «محمّد صلى الله عليه و آله و سلم» نيز با اين پيشنهاد موافقت كرده است؛ بنابراين، اگر يهود به سراغ شما بفرستند و گروگانهائى بخواهند، حتّى يك نفر به آنها ندهيد كه خطر جدّى است!

سپس به سراغ طائفه «غَطَفان» كه طايفه خود او بود، آمد، گفت: اى جمعيّت! اصل و نسب مرا به خوبى مى‌دانيد؛ من به شما عشق مى‌ورزم؛ و فكر نمى‌كنم كمترين ترديدى در خلوص نيّت من داشته باشيد!

گفتند: راست مى‌گوئى، حتماً چنين است.

گفت: سخنى دارم به شما مى‌گويم امّا از من نشنيده باشيد!

گفتند: مطمئن باش! حتماً چنين خواهد بود، چه خبر؟

«نعيم» همان مطلب را كه براى قريش گفته بود، دائر بر پشيمانى يهود و تصميم به گروگان گيرى آنها، مو به مو براى آنها شرح داد و آنها را از عاقبت اين كار برحذر داشت.

اتّفاقاً شب شنبه‌اى بود (ماه شوّال، سال پنجم هجرى) كه ابوسفيان و سران غَطَفان‌

نام کتاب : مديريت و فرماندهى در اسلام نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 108
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست