كعبه به مكّه
حمله كردند)، اصحاب الاخدود [1] و مانند
آنها، كه از عهده آزمايش الهى برنيامدند.
2. فلسفه
بيان تاريخ گذشتگان؛ سؤال: چرا قرآن
تاريخ گذشتگان را بيان مىكند؟
به تعبير
ديگر قرآن مجيد سه بخش تاريخى دارد:
الف)
تاريخ انبياى پيشين عليهم السلام
ب)
تاريخ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله
ج)
تاريخ امّتهايى كه سرگذشت مهمّى داشتهاند؛ مانند اصحاب كهف، اصحاب السفينه،
اصحاب السبت و ... اكنون مىخواهيم بدانيم، هدف قرآن از بيان اين حوادث و وقايع
تاريخى چه بوده است؟
پاسخ:
علّت آن روشن است؛ چرا كه تاريخ آيينه تمامنماى سعادت و شقاوت است. انسان
مىتواند تمام چيزها را در آيينه تاريخ بخواند، عوامل بدبختى امّتها، علل پيروزى
و موفّقيتها، اسباب طول عمر و كوتاهى آن، عوامل وحدت، اتّحاد و آنچه باعث
پراكندگى و نفاق مىشود، همه و همه در تاريخ آمده است.
قرآن مجيد در
سوره يوسف داستان اين پيامبر بزرگ را داستانى پر رمز و راز و سرشار از پند و اندرز
و عبرت معرّفى مىكند. توجّه فرماييد: « «لَقَدْ كَانَ فِى
قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّاوْلِى الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَى
وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَىْءٍ وَهُدًى
وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»؛ به راستى در سرگذشت آنها عبرتى براى
صاحبان انديشه بود. اينها داستان دروغين نبود، بلكه (وحى آسمانى است، و) با
[1]. «ذونواس» پادشاهى بود در جنوب يمن، كه آيين
يهود را انتخاب و مسيحيان را قتل عام كرد. او گودالهايى ازآتش ساخته بود، و غير
يهوديان كه تسليم او نمىشدند و آيين يهود را نمىپذيرفتند را به درون گودالهاى
آتش پرتاب مىكرد. قرآن آنها را «اصحاب الاخدود» ناميده است