البتّه بخش ديگرى از سحر نيز هست كه احتمالًا با استفاده از جن و يا بعضى
ارواح نيز انجام مىگيرد (اين پنج طريق عمده براى سحر ساحران است).
گاهى «سحر» به معناى وسيعترى از همه اينها اطلاق شده، مثلًا به كسى كه بيان
بسيار قوى دارد مىگويند: داراى سحر بيان است، و در حديث وارد شده كه «سخن چينى»
نيز نوعى از «سحر» است چرا كه ميان دوستان جدايى مىافكند، ولى آنچه در آيه فوق
مطرح است «سَحَرُوا اعْيُنَ النّاسِ» (چشم مردم را سحر كردند) همان تصرف در حس بينايى و دگرگون
ساختن صحنههاى واقعى در چشم مردم است نه اينكه واقعاً مار و اژدهايى توليد كرده
باشند، شاهد اين سخن آيه 66 سوره طه است
«فَاذاً حِبالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ الَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها
تَسْعَى؛ در آن هنگام طنابها و عصاهايشان بر اثر سحر
آنان چنان به نظر مىرسيد كه به سرعت راه مىروند» (در حالى كه راه نمىرفتند شايد
حركتى بر اثر همان خواص جيوه و مانند آن داشتند).
و اما «اسْتَرْهَبُوا» از ماده «رَهْب» (بر وزن عَهد و بر وزن قُبح) در اصل به معناى ترسيدن توأم با پرهيز و اضطراب
است (چنانكه راغب در مفردات گفته) و «استرهاب» را بسيارى از مفسّران به معناى
«ارهاب» يعنى توليد ترس و اضطراب كردهاند. اين تعبير به خوبى گواهى مىدهد كه
آنها علاوه بر استفاده از منابع سحر كه در بالا اشاره شد از تبليغ و تلقين وسيع و
گستردهاى نيز بهره گرفتند (و غالباً ساحران چنين مىكنند و قسمت مهمى از موفقيت
آنان در سايه همين تلقينات و تبليغات است).
در بعضى از نقلها آمده است كه ميدانى را كه براى اين كار انتخاب كرده بودند
يك ميل در يك ميل وسعت داشت [1] و باز طبق بعضى از نقلها كوهى از طنابها و چوبهايى كه
به شكل مار افعى و اژدها بود در آنجا آماده كرده بودند. [2]
سپس با سخنانى مانند اينكه: اى مردم! از اطراف ميدان دور شويد مارها وافعىها
به شما حمله نكنند، چرا كه بسيار خطرناك و وحشتناكند! ... و امثال اين تعبيرات كه
اشارههاى كوتاهى نيز در بعضى از تفاسير به آن آمده است [3]