نخستين آيه اشاره به داستان سامرى مىكند، همان مرد جاه
طلب و خودخواهى كه از غيبت موسى عليه السلام كه براى چهل روز به كوه طور (ميعاد
گاه الهى) رفته بود استفاده كرد، و زر و زيور آلات بنىاسرائيل را جمعآورى نمود و
از آن بتى ساخت به شكل گوساله! كه گويا آن را به شكل مخصوصى در مسير باد قرار
مىداد و صدايى شبيه صداى گوساله از آن بر مىخاست، قرآن از اين صدا تعبير به «خُوار» (بر وزن غُبار)
كه به معناى صداى آهسته گاو است مىكند.
او براى كار خود از فرصت خاصى استفاده كرد، هنگامى كه 35 روز از غيبت موسى
گذشت، و آثار تبليغات توحيدى مستمر موسى در دل آنان كم فروغ شد دست به كار گشت، به
خصوص اينكه قبلًا بنا بود ميعاد موسى يك ماه بيشتر نباشد اما خداوند براى امتحان
بنىاسرائيل ده شب بر آن افزود و چهل شب كامل شد.
قرآن مىگويد: خداوند به موسى فرمود: ما قوم تو را بعد از تو آزمايش كرديم و
سامرى آنها را گمراه ساخت.
به هر حال منحرف ساختن يك گروه عظيم (يعنى اكثريت بنى اسرائيل كه طبق نقل بعضى
از مفسّران ششصد هزار نفر بودند) از مسير توحيد خالص به شرك و كفر و بت پرستى
خالص، مطلب سادهاى نيست قراينى كه در آيات مربوط به اين ماجرا در سوره طه و
سورههاى ديگر قرآن، و در تواريخ و تفاسير آمده نشان مىدهد كه او از تبليغات خاصى
براى دزديدن افكار مردم و شستشوى مغزى آنان استفاده كرد، به گونهاى كه حجابى بر
عقل جمعيت افتاد و آنها كمكم باور كردند اين گوساله خداى موسى است؟!
جالب اينكه در آيه فوق مىخوانيم كه اين سخن را تنها سامرى نگفت، بلكه
بنىاسرائيل نيز با او هم صدا شدند كه اين خداى بنىاسرائيل و موسى است