مىآمد پا به فرار مىگذاشتند «وَلَّوْا
عَلى ادْبارِ هم نُفُوراً»
در ادامه همين آيات در همان سوره تعبيرات ديگرى ديده مىشود كه همه حاكىاز
روح لجاجت و عناد آنهاست، آيا با اين حال ممكن است كسى حقيقتى را درك كند؟
***
در سوّمين آيه پيامبر را مخاطب ساخته مىگويد سخنان تو به گوش مردگان، و همچنين كران به
هنگامى كه فرار مىكنند نمىرسد، كوران را نيز نمىتوانى از گمراهى نجات دهى، گوش
شنوا براى سخنان تو تنها گوش كسانى است كه در برابر حق تسليمند (يعنى قلب و جانشان
تشنه حق است، اين قلوب همچون زمينهاى مستعد و آمادهاى است كه در برابر تابش
آفتاب و قطرات حياتبخش باران قرار گرفته، بذرهاى معرفت به سرعت در آن نمو مىكند،
اما قلبهايى كه انواع حجابهاى تعصب و جهل و لجاجت بر آن افتاده از اين حقايق
محرومند). [1]
***
در قسمت چهارم از اين آيات نيز سخن از كسانى است كه سرسختانه در مقابل پيامبر صلى الله عليه
و آله و سلم قيام كرده و هرچه مىشنيدند به مخالفت بر مىخاستند و مىگفتند:
شما فقط اهل باطليد، و اينها همه سحر و جادو و افسانههاى پيشين است كه هيچ
سخن حقى در آن يافت نمىشود!
قرآن مىگويد بر دلهاى اين جاهلان مهر نهاده شده، و لذا چيزى از اين كتاب
آسمانى كه منبع حقايق است عايدشان نمىشود.
اين آيه ضمناً رابطه «جهل» و «لجاجت» را روشن مىسازد.
***
در پنجمين و آخرين آيه مورد بحث نمونه اتَّمِ لجاجت مخالفان منعكس است، تا به حال
آنچه گفته مىشد از سوى خدا با پيامبرش بود، در اينجا از قول خود آنهاست كه
اعتراف مىكنند قلبهاى ما در زير پوششها قرار گرفته، و گوشهاى ما سنگين است و
ميان ما و تو حجاب است، ما هرگز تسليم سخنان
[1]. نظير همين آيه با اندكى تفاوت در
سوره نمل آيه 81 آمده است.