خداوند بعد از اين وضع تازهاى براى آنها فراهم سازد، و گذراندن دوران عده،
مخصوصاً در كنار شوهران سابق، سبب تجديد نظر و آشتى كردن و بازگشت به دوران
زناشويى گردد.
جالب اينكه مخاطب در اين خطاب شخص پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم
است، وقتى او مخاطب به چنين خطابى باشد حال بقيّه پيداست، و دليلى است بر محدوديت
علم بشر تا آنجا كه مسائل مربوط به زندگى فرداى خود را نيز نمىتواند پيش بينى
كند.
***
در هفتمين آيه به پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دستور مىدهد كه بگويد: من مالك
سود و زيانى از خود نسيتم، و اعتراف كند كه من علم غيب ندارم (جز آنچه خدا به من
بياموزد) كه اگر علم غيب مىداشتم هيچ مشكلى در زندگى براى من پيش نمىآمد.
اين سخن را هنگامى فرمود كه اهل مكه گفتند تو اگر با خدا ارتباط دارى چرا از
گرانى و ارزانى اجناس در آينده با خبر نمىشوى، يا از خشكسالى و پر آبى مناطق
مختلف، تا از اين طريق بتوانى سود فراوان ببرى؟! او در جواب فرمود عالم الغيب
خداست، اوست كه عملش بى پايان و ذاتى است.
هنگامى كه پيامبر با آن علم عظيمش كه خداوند درباره او مىفرمايد: «وَعَلَّمَكَ مالَمْ تَكُنْ تَعْلَمْ» (نساء- 113) چنين اعترافى كند و بگويد من از غيب (آنچه از
دايره حسّ بيرون است) چيزى نمىدانم (جز آنچه را خدا به من بياموزد) وضع دانش
ديگران روشن مىشود.
***
و در آيه هشتم بعد از آنكه دستوراتى در زمينه ارث اولاد، و پدر و مادر در شرايط مختلف بيان
مىكند، مىگويد: حتى شما نمىدانيد كه پدران و مادران و فرزندانتان كداميك براى
شما مفيدترند؟ و كداميك استحقاق بيشترى در اموال شما دارند؟ تا سهم بيشترى براى
آنها قايل شويد.