چون هدف اين نيست كه در بيان اين اعتقادات زياد به سراغ استدلالات برويم و
پافشارى و جرّ و بحث داشته باشيم، همين اندازه مىگوييم حديث مزبور چيزى نيست كه
به سادگى بتوان از كنار آن گذشت و يا آن را به عنوان بيان يك دوستى و محبّت ساده
تفسير نمود كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با آن تشريفات و تأكيدات بيان
كرده باشد.
آيا اين همان چيزى نيست كه مطابق گفته ابناثير در كامل، پيامبر صلى الله عليه
و آله در آغاز كارش، هنگامى كه آيه «وَ
انْذِرْ عَشيرتَكَ الاقْرَبينَ» نازل شد،
خويشان خود را جمع نمود و اسلام را بر آنها عرضه داشت، سپس فرمود: «ايُّكُمْ يُوازِرُنى عَلى هذَا الامْر عَلى انْ يَكُونَ
اخى وَ وَصِيّى وَ خَليفتى فيكُمْ؛ كدام يك از شما
مرا در اين كار يارى مىكند تا برادر من و وصىّ و خليفه من در ميان شما باشد».
هيچ كس به دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله پاسخ نگفت جز على عليه السلام كه
عرض كرد: «انَا يا نَبِىَّ اللَّه اكُونُ وَزيرَكَ
عَلَيْهِ؛ من اى پيامبر وزير و ياور تو در اين كار خواهم
بود!».
پيامبر صلى الله عليه و آله به او اشاره كرد و فرمود: «انَّ هذا اخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى فيكُمْ؛ اين نوجوان برادر من، وصىّ من و خليفه من در ميان شماست». [1]
[1]. كامل ابناثير، جلد 2، صفحه 63،
چاپ بيروت، دار صادر-/ همين معنى را با مختصر تفاوتى در مسند احمد حنبل، جلد 1،
صفحه 11، و ابن ابىالحديد در شرح نهجالبلاغه، جلد 13، صفحه 210 و ديگران در كتب
ديگر نقل كردهاند