نام کتاب : نگاهی گذرا به حقوق بشر از دیدگاه اسلام نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 57
بندگانش رحمت داشته باشد. اگر بپرسيم پس چرا چنين تعبير كرده است، پاسخ اين است كه چون كيفيت ارتباط با انسان بايد در قالب مفاهيم و الفاظ و اعتباريات باشد تا انسان بتواند آن را درك كند.[1]
اثبات همة حقوق در پرتو حق خداوند
چنانکه گفتيم، در رويکرد اسلامى، همة حقوق از آن خداوند است. انسان هيچ گاه نمىتواند، خود، و بدون آنكه خداوند براى او حقى قرار داده باشد، حقى بر خدا يا انسان ديگرى پيدا كند. چون انسان مالك چيزى نيست و از خود چيزى ندارد تا حقى داشته باشد. بدين ترتيب، حق از جانب خداى متعال شروع مىشود. اگر خداوند و رابطة انسان را با او در نظر نگيريم، از نظر برهان عقلى، هيچ حقى براى انسانى بر انسان ديگر قابل اثبات نيست. به همين دليل است كه امام سجاد(عليه السلام) مىفرمايد: «وَهُوَ اَصْلُ الْحُقُوقِ وَمِنْهُ تَتَفَرَّعُ؛ حق خدا اصل و منشأ همة حقوق است و ديگر حقوق از آن ناشى مىشود».
براي تبيين اين واقعيت به دو مثال زير توجه کنيد:
از جمله حقوق اساسى شناخته شده براي هر انسان، حق حيات است؛ يعني هر انسانى حق دارد زنده بماند. به تبع حق حيات، ساير چيزهايى را كه از مقومات حيات اوست نيز حق دارد فراهم كند. اكنون پرسش اصلي در مورد حق حيات اين است: حيات از کجا ناشي ميشود؟ چه کسي حق حيات را به انسان داده است؟ بديهى است كه اصل وجود بشر از خداست. پيش از اينكه خدا انسان را بيافريند، انساني وجود ندارد تا حقى پيدا کند. حياتى را كه انسان آن را حق خود مىداند خداوند به او داده است؛ يعني حق حيات به ارادة الاهي تحقق مييابد. اگر خدا نخواهد، بشر اصولاً حيات پيدا نميکند تا مدعي حق حيات باشد.