نام کتاب : نگاهی گذرا به حقوق بشر از دیدگاه اسلام نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 56
پاسخ پرسش مزبور اين است كه اعتبار كردن، گاهى براى رعايت حال اعتبار كننده است و گاهى براى رعايت حال كسى است كه اعتبار براى او انجام ميگيرد. اعتبار خداوند به لحاظ خودش نيست، بلكه به خاطر رعايت حال انسان است. از آنجا که سروكار انسان با مفاهيم است و براى تفهيم و تفاهم و انتقال آنچه در ذهن و قلب خود دارد از الفاظ و مفاهيم استفاده مىكند، خداوند نيز در ارتباط با انسانها از مفاهيم و الفاظ استفاده ميكند. در غير اين صورت، بشر نمىتواند به مقصود و منظور خداى متعال دست پيدا كند.
در مسائل حقوقى كه از سنخ اعتباريات هستند، وقتى مىگوييم خدا حق دارد، به جهت رعايت حال انسان است، چون سروكار انسان با مفاهيم است. هر موجودى كه بخواهد با انسان ارتباط برقرار كند، بايد با همين مفاهيم سخن بگويد.[1]
به تعبير فلسفى، اين مسئله نه از ناحية نقص فاعل، بلكه مربوط به نقص قابل است. الوهيت و خداوندي، مقامي تکويني و حقيقي، يا به تعبيري، فراتر از اعتباريات است. به دليل نقصي كه در قابل (انسان) وجود دارد، خداوند از مفاهيم و اعتباريات استفاده مىكند.
بنابراين، در بينش اسلامى، همة حقوق، اعم از حقوق اصطلاحى و اجتماعى و قانونى و اخلاقى، تابع حق خداى متعال است. ريشه و اصل حقوق، حق خداوند است و تمام حقوق از آن اوست. اگر فرموده: «كَتَبَ عَلىَ نَفْسِهِ الرَّحْمَة»[2] بدين معنا نيست كه خداوند يك كتاب قانون نوشته كه مثلاً مادّة اول آن چنين است كه «بر خدا واجب است بر بندگان رحمت داشته باشد». چنين نيست كه او جعل و اعتبارى در اين باره كرده باشد، بلكه حقيقت امر اين است كه وجود خداوند به گونهاى است كه با بندگانش رحيم است؛ يعنى لازمة تكوينى و حقيقى چنين وجودى اين است كه بر
[1] چون كه با كودك سر و كارت فتاد رسـم و راه كـودكـي بايــد نـهاد [2]انعام (6)، 12.
نام کتاب : نگاهی گذرا به حقوق بشر از دیدگاه اسلام نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 56