تنها خالق جهان، بلكه «رب العالمين» نيز هست و عالم وجود دايماً به اراده او در چرخش و گردش است: يَسْئَلُهُ مَنْ فِى السَّمَوَتِ وَ الاَْرْضِ كُلَّ يَوْم هُوَ فِى شَأْن[1]؛ هر كه در آسمانها و زمين است از او درخواست مىكند. هر زمان، او در كارى است. اگر نازى كند آنى فرو ريزد قالبها. لازمه پذيرش ربوبيت تكوينى، اعتقاد به ربوبيت تشريعى است؛ يعنى اعتقاد به اين كه هر چه خدا دستور داده است، بايد اطاعت گردد.
ما اگر به مرحله اول توحيد، يعنى «الوهيت خداى يگانه» اعتقاد داشته باشيم، مقدارى به حق و سعادت خويش نزديك شدهايم. آنگاه اگر بپذيريم كه خدا «ربوبيت تكوينى» نيز دارد و مديريت جهان هستى منحصراً در اختيار اوست، مقدار بيشترى به حقيقت نزديك مىشويم و پاداش اعمال ما فزونتر مىگردد. در نهايت اگر به «توحيد در عبادت و اطاعت» هم معتقد گرديم به سعادت خويشتن نزديكتر شدهايم.
كسى كه به اين سه توحيد معتقد است، در مقايسه با كسى كه اصلا خدا را قبول ندارد، يا مشرك است تفاوتِ بسيار وجود دارد. يكى به تمام مراتب توحيد معتقد است و ديگرى اصلا وجود خدا را قبول ندارد؛ چه رسد به اين كه «توحيد در ربوبيت» يا «توحيد در عبادت» را قبول داشته باشد. يكى در بالاترين مرحله سعادت و كمال انسانى قدم گذاشته و ديگرى در پايينترين مرتبه سقوط قرار گرفته است. شايد تصور ابتدايى همه ما اين باشد كه منكر خدا و كسى كه هيچ مرتبهاى از مراتب توحيد را قبول ندارد بيش از همه از رحمت الهى دور و گرفتار عذاب و بدبختى خواهد بود، و كسى كه دست كم يك مرتبه از مراتب توحيد ـ مانند توحيد در خالقيت ـ را قبول داشته باشد، به همان نسبت به سعادت و كمال نزديك است. با مراجعه به قرآن كريم نادرستى اين تصور آشكار مىگردد. از نظر قرآن كريم فقط كسى به سعادت و نجات ابدى خواهد رسيد كه به تمام مراتب توحيد (توحيد در خالقيت، توحيد در ربوبيت تكوينى و توحيد در ربوبيت تشريعى) معتقد باشد. مجموع اين عقايد در عبارت «لا اله الاّ الله» گنجانيده شده است. حتى اعتقاد به دو مرتبه از مراتب توحيد، يعنى «توحيد در خالقيت» و «توحيد در ربوبيت تكوينى» سبب نجات و سعادت كسى نمىگردد. به عبارت ديگر، وضعيت چنين كسى، بهتر از منكر خدا نخواهد بود. بهترين گواه اين مطلب، ماجراى نافرمانى شيطان است كه قرآن آن را بازگو مىكند.