متخصص مصلحت بالاتر را تشخيص دهند. نمونه آن را در ايام «دفاع مقدس» و در زمان جنگ هشت ساله عراق عليه ايران شاهد بوديم. جوانان برومند و حتى افراد چهارده، پانزده ساله در جبهههاى جنگ حضور يافتند و صحنههاى زيبايى از ايثار و جوانمردى را به نمايش گذاشتند. هدف اين عده خدمت به مردم و دفاع از سرزمين اسلامى بود و در اين راه از شهادت هراسى نداشتند. اين عده مىتوانستند به جبهه نروند و به تحصيل و كار ادامه داده، از رفاه و آسايش برخوردار باشند، ولى در مقابل، مصلحت جامعه و ميهن اسلامى تأمين نمىگرديد. اين جا در تزاحم بين مصلحت فرد و مصلحت جامعه كدام يك مقدّم است؟ بديهى است اگر عدهاى مخلص و فداكار در جنگ شركت نمىكردند، ضرر آن دامنگير همه مىشد، تر و خشك را مىسوزاند و ديگر امنيت براى هيچ كس باقى نمىماند.
حال بايد ديد چه عاملى باعث مىشود افرادى از مصلحت فردى خويش صرف نظر كنند و در عوض، مصلحت جامعه را تأمين نمايند. گاهى از زور و اجبار براى اعزام افراد به جبهههاى جنگ استفاده مىكنند. اين مطلب در حكومتهاى فاشيستى و مبتنى بر قلدرى و ديكتاتورى اتفاق مىافتد. چنانچه افراد از رفتن به ميدانهاى جنگ امتناع ورزند به قتل خواهند رسيد. در بعضى كشورها از آداب، رسوم و تلقينات استفاده مىكنند. تربيت فرزندان به گونهاى است كه اين باور از ابتدا براى همگان حاصل مىشود كه خدمت به وطن و دفاع از آب و خاك امر مقدسى مىباشد. از شعر، ادبيات و هنر به صورت گسترده استفاده مىكنند و با ساختن مجسمهاى به نام «سرباز گمنام» فرهنگ جانفشانى در راه ميهن را ايجاد مىكنند.
اديان آسمانى راه ديگرى را مطرح مىكنند كه بسيار فراتر از اينها است، كه ما شاهد نمونه آن در ايام «دفاع مقدس» بوديم. منطق اديان اين است كه افرادى كه دست به چنين فداكارى و ايثارى مىزنند صدها و هزاران برابر آنچه را در اين راه از دست دادهاند از خداى متعال دريافت مىدارند. هر چند منافع محدود آنان فدا شده است، امّا در مقابل آن، منفعت بىنهايت را به دست آوردهاند. اين منطق، مخصوص انبيا و اديان الهى است.
6. نياز انسان به وحى در تعيين مصالح
بهطور اجمال مىدانيم كه در تعارض مصالح، بايد مصلحت فرد، فداى مصلحت جامعه گردد؛ امّا تا چه حد؟ كدام مصلحت جامعه؟ چه اندازه از مصالح فرد بايد فداى چه اندازه از مصالح