نام کتاب : نقش تقليد در زندگي انسان نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 146
و مغز دين، جوهر و ذاتيات دين است و منظور از صدف و پوسته دين، عرضيات دين است و تنها ذاتيات دين ثابت و باقى است و عرضيات دين متغير و تابع شرايط متغيّر است و در باب صدف و عرضيات دين، اصل باقى و ثابتى وجود ندارد و متناسب با نوشدن شرايط ما رفتار و آموزههاى خاصى را بر مىگزينيم و پس از چندى رفتار و آموزههاى جديدى جايگزين آنها مىگردند. به تبع آنان، روشنفكرانِ به اصطلاح دينى، نظريه گوهر و صدف دين را وارد فرهنگ ما كردند و مبتنى بر آن نظريه، عقايد، احكام، ارزشهاى ضرورى اسلام را عرضيات اسلام شمردند و كنار نهادند و در مقام تبيين ذاتيات اسلام گفتند: ذاتىِ اسلام عبارت است از اينكه ما بشر را خدا ندانيم! و ساير مسايل عرضى هستند و اعتقاد به آنها ضرورى نيست. حتى آنان مىگويند كه اعتقاد به خدا نيز از ذاتيات دين نيست؛ يعنى انسان مىتواند دين داشته باشد و در عين حال خدا را قبول نداشته باشد! اما قرآن مىگويد كه اعتقادات و باورهاى دينى و نيز ارزشهاى الهى را بايد پذيرفت و به آنها اعتقاد داشت. فرق نمىكند كه آنها مستقلاً توسط عقل درك شده باشند و يا از طريق وحى و سنت به ما رسيده باشند؛ و اگر كسى حتى در دل منكر چيزى باشد كه خدا و يا پيامبر فرمودهاند در واقع، مرتد و كافر است گرچه ظاهراً او مرتد به حساب نمىآيد و مسلمان ظاهرى است و از حقوق اسلامى برخوردار است، اما واقعا كافر و مرتد است و در آخرت گرفتار جهنم مىگردد.
بنابراين، ما ملزم به پذيرش باورها و ارزشهايى هستيم كه با دلايل قطعى عقلى يا نقلى ثابت شدهاند و تقليد در زمينه باورها و ارزشها، براى كسى كه علم اجتهادى به آنها ندارد صحيح و بلكه ضرورى است. اما در زمينه رفتارى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين(عليهم السلام) داشتهاند، در صورتى ما مكلّف به تأسّى و پيروى از آنها هستيم كه ثابت گردد كه به عنوان حكم شرعى است. اما تقليد و
نام کتاب : نقش تقليد در زندگي انسان نویسنده : مصباح یزدی، محمد تقی جلد : 1 صفحه : 146