اما در مورد شناخت عوامل مفيد و مضر، سؤال اين است كه چه مرجعى بايد تشخيص دهد و بگويد كدام عامل براى روح و كمال معنوى ما مفيد است و بايد جذب شود و كدام عامل مضر است و بايد دفع شود؟ همچنين در باب تقويت اراده، شيوه هايى كه اين اراده را تقويت مىكند كدامند؟
ما مسلمانان و متدينان معتقديم خداست كه بايد اين مشكل را حل كند، زيرا اوست كه انسان را آفريده و كاملا با قوانين و خواص روح و جسم او و اثرات آنها بر يكديگر آشناست و مىداند كه چه چيز براى انسان مفيد و چه چيز مضر است و چه كارهايى به تقويت يا تضعيف اراده ما در امر جذب و دفع روحى و معنوى منجر مىشود. خداوند اين كار را از طريق پيامبران انجام داده و فلسفه اساسى بعثت انبيا همين امر بوده است و دين و مجموعه دستورات آن، چيزى غير از اين نيست؛ يعنى اگر انسان مىخواهد به كمال و رشد روحى و معنوى برسدو عوامل مفيد و مضر در اين راه بشناسد، بايد به سراغ دين و انبيا برود.
سياست كلى اسلام در امر تبيلغ دين
اكنون اين سؤال مطرح مىشود كه چه بايد كرد تا مردم جذب دين شوند؟ چون صِرف اين كه انبيا نسخه تكامل روحى و معنوى انسان را در دست دارند و راه درست آن را مىشناسند كافى نيست، بلكه علاوه بر آن بايد تدبيرى انديشيد كه مردم اين نسخه را بگيرند و عمل كنند. اين جاست كه باز هم بحث جاذبه و دافعه مطرح مىشود، اما جاذبه و دافعه به اين معنا كه آيا انبيا براى دعوت مردم به دين و متقاعد كردن آنان به پذيرش آن، به چه شيوه هايى متوسّل مىشوند؟ آيا از شيوه هاى جاذبه دار استفاده نموده و با نرمى و مهربانى سعى در جذب