همين طور وقتي جسميت ضميمه معناي نفس ميشود، از مجموع آندو ـ نه يكي به تنهايي ـ حيوان به وجود ميآيد; پس چگونه ممكن است جسم بر حيوان حمل شود؟ اين مانند آن است كه يك بر دو حمل گردد! و همين طور چگونه ممكن است نفس بر حيوان حمل شود؟ اين نيز مانند حمل يك بر دو است!
علّيت اخص در ثبوت اعم و حمل اعم بر اخص
در فصل هفتم شيخ(رحمه الله) فرمود كه اگر بخواهيم مثلا جسميّت را براي انسان ثابت كنيم، حيوان را حد وسط قرار ميدهيم و در نتيجه حيوانيت كه اخص از جسميت است براي ثبوت جسم در انسانْ علّت ميشود. در اينجا اشكالي پيدا ميشود و آن اينست كه تا موجودي ابتداءً جسميت نداشته باشد نميتواند حيوان شود، پس جسميت، علّت حيوانيت است نه بالعكس؟ شيخ(رحمه الله)وعده داده بود كه پاسخ اين اشكال را بدهد و اينك در اين فصل ميخواهد به آن وعده وفا كند.
اشكال ديگري كه شيخ(رحمه الله) در اين فصل، بدان ميپردازد اين است كه چگونه ميتوان جسم را بر حيوان حمل كرد و حال آنكه جسم جزئي از حيوان است؟ حيوان يعني جسمِ داراي روح. پس جسميتْ جزئي از حقيقتِ حيوان است; بنابراين بايد بتوان جزء را بر كل حمل كرد! اين، شبيه آن است كه بخواهيم «يك» را بر «دو» حمل كنيم و اين حمل نادرست است زيرا «يك» جزئي از «دو» است و جزء بر كل قابل حمل نيست.
فرق مادّه با جنس، و صورت با فصل
شيخ(رحمه الله) در پاسخ اشكالات مذكور ميفرمايد كليد حل اين معمّا در شناخت فرق بين ماده با جنس و همچنين فرق صورت با فصل است.
جسم را به دو صورت ميتوان لحاظ كرد: يكي لحاظ مادّه بودن و ديگري لحاظ جنسيّت. اگر ما جسم را به عنوان جزئي از ماهيت حيوان لحاظ كنيم، در اين صورت جسم، ماده حيوان است و جزء آن محسوب ميشود و قابل حمل بر حيوان نيست، چرا كه حيوان، مركّب از جسم و صورتِ حيواني است نه جسم صرف.
لحاظ ديگر در جسم، لحاظ جنسيت است و با لحاظ ماده بودن تفاوت دارد.