توضيح اينكه: اگر ماهيت جسم را «بشرط لا» اخذ كنيم، لازمه اين اعتبار، صورت بودن نفس براي حيوان است و با اين لحاظ قابل حمل بر حيوان نيست. و امّا اگر جسم را با لحاظ «لابشرطي» در نظر بگيريم قابل حمل بر حيوان و ديگر انواع تحت جسم خواهد بود. همچنين نفس را اگر «لابشرط» اخذ كنيم، فصل و قابل حمل بر حيوان ميشود.
متن
فنقول: إِنَّ هذا كلَّه يُحلّلُ إذا عرفنا الجسمَ الّذي هو مادةٌ، و الجسمَ الّذي هو جنس، و الحسّاسَ و الناطقَ الذي هو صورة أوجزء، و الّذي هو فصل، و بان لنا من ذلك أَنَّ ما كان منه بمعني المادّة أو الصورة فلا يُحملُ البتّةَ، و لا يُؤخذُ حدوداً وسطي بذاتها وحدَها، بل كما تُؤخذُ العللُ حدوداً وسطي و علي النحو الّذي نبيّنه بعدُ.
ترجمه
همه اين سؤالات وقتي حلّ ميشوند كه ما جسمي را كه ماده است و جسمي را كه جنس است بشناسيم و نيز حساس و ناطقي را كه صورت يا جزءاند از حساس و ناطقي كه فصلاند تمييز دهيم. و روشن شود كه آنچه به معناي ماده يا صورت است هرگز قابل حمل نيست و به تنهايي حدّ وسط قرار نميگيرد، بلكه اينها همانند علل و اسباب، حد وسط قرار ميگيرند، به طوري كه بعداً بيان خواهيم كرد.
وساطت مادّه يا صورت در برهان
يكي از بحثهاي منطقي اين است كه عللي كه به عنوان حدّ وسط در برهان اخذ ميشوند كدامند، و چه شرايطي بايستي داشته باشند؟ شيخ اين بحث را در فصل پنجم از مقاله چهارم به تفصيل بيان خواهد كرد. اجمالا بايد دانست كه حقيقتاً علت تامه است كه ميتواند به عنوان حد وسط در برهان اخذ شود و جزءالعلة (علّت ناقصه) اگر در برهان واسطه شود مفيد يقين نخواهد بود، مگر اينكه ساير اجزا، معلوم و محقق باشند و تنها يك جزء، مجهول باشد و در برهان تنها روي همين جزء تكيه شود. در اين صورت نيز آنچه حقيقتاً مفيد يقين به نتيجه ميشود علت تامه است، اما در عبارت برهان تنها روي يك جزء تكيه ميشود، شيخ در اينجا اشاره ميكند كه ماده يا صورت به تنهايي نميتوانند به عنوان حد وسط قرار گيرند و تفصيل و تبيين اين مطلب را به آينده وا ميگذارد.