انتخاب اسوه بدين بستگى دارد كه اسوه پذير، كمال را در چه چيزى بداند. كسى كه كمال انسان را در ثروتمندى ميپندارد، مسلماً ثروتمندان را الگوى خود ميانگارد و در رفتار به ايشان ميگرايد و از سوى ديگر فقرا و مستمندان را به سبب فقر و مسكنتشان در خور توجه نميداند؛ از آنان ميگريزد و سعى ميکند تا آنجا كه ميتواند شبيهشان نباشد.
2. اشتباه در تعيين اسوه كامل
انسان معمولاً در اين كه چه اسوههايي از كمال لازم براى اسوهگيري برخوردارند، دچار اشتباه ميشود. براى نمونه اگر علم و دانش را مصداق كمال بدانيم، باز امكان اين اشتباه وجود دارد كه انسانهايي را كه در واقع دانشمند نيستند، دانشمند بپنداريم و تابع و مقلدشان شويم. در زمينه هيچيک از علوم و معارف بشرى دانشوران و كارشناسان راستين به سهولت شناخته نميشوند و همواره ممكن است كه عالمنمايان جاهل و گندمنمايان جوفروش، عموم مردم را بفريبند و در پى خود بكشانند.
3. اشتباه در حد و مرز الگوپذيرى
اين اشتباه وقتى رخ مينمايد كه الگو و مرجعى كه به حق، در زمينهاي معين صاحبنظر است، در ساير زمينهها نيز الگوى خويش بپنداريم، يا بر عكس كسى را تنها به دليل آنكه در زمينهاي خاص، كاردان و متخصص نيست، لايق الگو بودن در هيچ قلمروى ندانيم.
انتخاب يك الگوى جامع و راستين در گرو سه شناخت و آگاهى است: شناخت مصداق كمال؛ شناخت مصداق كامل؛ شناخت حد و مرز لياقتها.
اشتباه در هر يك از اين موارد، ممكن است ما را به اسوههايي نالايق و الگوهايى دروغين رهنمون شود و موجب خسارات عظيم مادى و معنوى گردد.
معرفى الگوهاى راستين به افراد جامعه و مبارزه با الگوهاى دروغين، آنچنان پر اهميت است كه وقتى الگويى نادرست[1] به جامعه ارائه ميشود، رهبرى چون حضرت امام خمينى(رحمهالله) شخصاً وارد ميدان شده، بتهاي فكرى و فرهنگى را در هم ميشکند و با هشدارى تاريخى، گوينده را از خطر ارتداد و اعدام بر حذر ميدارد:
[1] در هشتم بهمنماه سال 1367 از صداى جمهورى اسلامى ايران مصاحبهاي پخش شد كه مصاحبه شونده گفت: الگوى زنان ما بايد قهرمان سريال سالهاي دور از خانه (اوشين) باشد؛ نه فاطمه زهرا(عليها السلام) ... .