مانند كودك چند ماههاي كه در پى خنده اطرافيان، بيدرنگ ميخندد.
2. تقليد بالمعنى الاخص (تقليد بچگانه): اين نوع تقليد الگوبردارى نيمه آگاهانه از رفتار ديگران است. در تقليد بچگانه عنصر آگاهى و هدفداري حضور دارد؛ اما حضورى كمرنگ و اندك؛ مانند طفل سه سالهاي كه تنها براى شبيهسازي خود به اطرافيان از اعمال ايشان تقليد مينمايد، بدون آنكه قصد و هدف آن اعمال را درك كند.
3. اقتباس: اين قسم عاليترين مرتبه تقليد ميباشد عبارت است از تكرار عمل ديگرى با آگاهى كافى از حسن كار او. اين نوع تقليد و الگوبردارى کاملاً آگاهانه و هدفدار و از روى علم و قصد ميباشد؛ همانند نوجوان يا جوانى كه از ميان رفتارهاى اطرافيان، آن را كه بهتر مييابد برميگزيند و براى اين گزينش دليلى هم اقامه ميکند. در بحث اسوهپذيري، سر و كار ما با «اقتباس» است و «محاكات» و نيز «تقليد بچگانه» از گستره بحث خارج است.
در عرصه اسوهپذيري، آنچه مطلوب و ارزشمند است، الگوپذيرى کاملاً آگاهانه، هدفدار و از روى معرفت و شناخت كامل ميباشد. لحاظ عنصر آگاهى و هدفداري در الگوپذيريها متفاوت است: گاه كامل است، كه شخص پس از تفكر، استدلال، تجزيه و تحليل عقلى و با بصيرت كامل به تقليد از الگو ميپردازد و گاه در حد كمال نيست و شخص ميتواند براى تقليد خويش دليلى منطقى ارائه نمايد؛ ولى به دليلى ارتكازى، به تقليد مبادرت ميورزد كه اين دليل ميتواند از ابهام در آيد و به وضوح بپيوندد. پس عمده اعمال تقليدى انسان آگاهانه و هدفدار است؛ هرچند بسيارى از افراد در تعيين ملاکهاي الگوپذيرى و تشخيص الگوهاى شايسته دچار اشتباه ميشوند.[1]
خطاها در اسوه پذيرى
هر انسانى طبق نظام ارزشى خود، كمال را در چيزى ميبيند و طبق فطرت کمالجويي خويش در پى كسانى كه واجد آن چيزند به راه ميافتد تا با اقتداى به ايشان ره به سوى كمال بپيمايد. در روند اين اقتدا و تقليد، سه خطا ممكن است پيش آيد:
[1] برگرفته از جامعه و تاريخ، آيتالله مصباح يزدى: ص 212 ـ 214.