انسان، اين شاهكار آفرينش، در نهاد خويش هماره رو به سوى كمال دارد و با اشتهايى سيريناپذير در تكاپوى صعود به مدارج كمال، تعالى و ترقى است.
تكامل و حركت استكمالى انسان عبارت است از تغييراتى تدريجى در راستاى شكوفايى و به فعليت رسانى استعدادهاى فطرى.
اين تغييرات به وسيله نيروهاى به وديعت نهاده شده در سرشت کمالگراي آدمى و با استفاده از شرايط و امكانات خارجى انجام ميپذيرد.[1]
در راستاى عروج به قلههاي رفيع ترقى و كمال، يكى از کاريترين نيروهاى فطرى آدمى ميل به تقليد و اسوهپذيري؛ و يكى از امكانات خارجى، سيره و تجربه كمال يافتگان است.
احساس الگوخواهى فطرى و درونى از يك سو و مشاهده سير تكاملى به كمال رسيدگان از ديگر سوى، انسان را واميدارد تا براى رسيدن سريعتر به كمال مطلوب، روش و سيره آن تکامليافتگان را الگوى خويش سازد و تلاشى آگاهانه و هدفدار براى ايجاد هماهنگى و انسجام رفتارى با الگوهاى خويش در پيش گيرد.
انواع اسوهپذيرى
چنانكه گروهى از روانشناسان نيز گفتهاند، تقليد و الگوپذيرى ـ به معناى عام آن ـ بر سه قسم است: محاكات، تقليد بالمعنىالاخص، اقتباس.
1. محاكات: تقليد ناآگاهانه و عارى از هرگونه انديشه و تشخيص را محاكات گويند؛