نبوده اند، بلكه بسيارى از آنان توفيق شناخت نصيبشان نگشته است و اگر ولايت اهل بيت(عليهم السلام) براى آنان ثابت مىشد از پذيرش آن ابايى نداشتند. اينان از جهت ولايت ائمه(عليهم السلام) در استضعاف يا كمبود معرفت قرار گرفته اند.
عده ديگرى نيز در عامل اول (شناخت) مشكلى نداشتهاند و مشكل آنان در عامل دوم بوده است. آنان در عمل از خود كوتاهى و تقصير نشان داده و وظيفه عملى خود را به جا نياورده اند.
در سوى ديگر نيز كسانى كه همه مراحل معرفت، اعم از معرفت خدا، معرفت رسول خدا و معرفت جانشينان پيامبر را به دست آورند و در مقام عمل نيز دستورات آنان را به كار بندند و از امتحان سرفراز و پيروز بيرون آيند، مصداق «حزب اللّه» بوده و فلاح مطلق براى چنين افرادى است: أَلا إِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.1
بنابراين انسان براى درآمدن در زمره «حزب الله» و «اهل ولايت» نيازمند دو توفيق از ناحيه خداوند است: يكى توفيق در كسب معرفت و شناخت، و ديگرى توفيق عمل به معرفت كسب شده. يكى از امتحانهاى دشوار الهى نيز در «مقام عمل» آن گاه ظاهر مىشود كه منافع و لذتهاى زندگى دنيايىِ يك شخص با اعتقاداتش هم خوانى و هم سويى نداشته باشد؛ به عبارت ديگر، چنان چه بخواهد بر طبق اعتقاداتش عمل كند، مجبور باشد از بعضى لذتها و خوشىها صرف نظر كند. در چنين جايى زمينه امتحان براى او فراهم مىشود: آيا منفعت و لذت خويش را مقدم بدارد يا بدان چه ايمان آورده ملتزم شود؟! آيا اگر چنين امتحانى براى ما پيش بيايد، به پيمان و بيعتى كه با اولياى خدا بسته ايم وفادار خواهيم ماند؟!