خود، تأکيد دارند که بايد انسان در خوف و رجا حدّ اعتدال را رعايت کند، چون افراط و زيادهروي در ترس، آرامش را از انسان ميستاند و دايماً او را در حال نگراني و اضطراب نگه ميدارد و در نتيجه انسان زيان ميبيند. در مقابل، اگر اصلاً ترسي در دل انسان نباشد، از هيچ ضرر و خسارتي خودداري نميکند و در نتيجه زيان ميبيند. همچنين اگر انسان در اميد به خدا افراط ورزد و زيادهروي کند، از هيچ گناهي پرهيز نميکند، چون اميد آن دارد که خداوند او را ببخشد و در مقابل اگر از رحمت خدا نااميد باشد، اميدي به رهايي و نجات خود ندارد و در نتيجه از هر کوشش براي نجات از گناهان و گرفتاريها دريغ ميورزد. پس بنابر آنچه حکماي يونان به تبعيت از ارسطو گفتهاند و ساير حکما و علماي اخلاق نيز بدان گرايش دارند، در همه حالات و امور و از جمله در حالت ترس و اميد بايد حدّ وسط و اعتدال را رعايت کرد. البته با مراجعه به آيات قرآن، روايات، دعاها، مناجاتها و سيره پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) ميتوان به تفصيل به مصاديق خوف و رجاي مطلوب پيبرد و دريافت که در چه مواردي و از چه کسي بايد ترسيد و در چه مواردي و به چه کسي بايد اميد داشت.
متعلّق ترس
متعلق خوف امر مضر است و انسان در اصل از چيزي که امروز يا فردا، در اين دنيا و يا در آخرت، کم و يا زياد، زياني را متوجه انسان ميکند ميترسد، اما گاهي مجازاً و به جهت علاقه خاصي، نظير علاقه سببيت و مقارنت، کسي که بالذات منشأ ترس نيست متعلق ترس قرار ميگيرد. نظير آنکه انسان از کسي که بهواسطه او ضرري متوجه انسان ميشود ميترسد، درحاليکه منشأ ترس همان ضرر است و چون آن شخص موجد و مسبب ضرر است متعلق ترس قرار ميگيرد و علاقه سببيت باعث گرديده که انسان از او نيز بترسد.