«ترس» حالتي انفعالي و واکنشي رواني است که انسان در برابر تهديد، خطر و يا ضرر از خود بروز ميدهد. ترس از آن نظر که بهصورت واکنش طبيعي و غيرارادي در انسان ظاهر ميشود، رفتاري غيراختياري و غيرارادي است و مورد ارزشيابي اخلاقي قرار نميگيرد و بهخوديخود، به صفت «خوب» يا «بد» متصف نميشود و مدح و ذمّي ندارد. از اين نظر، در شمار حالتهاي انعکاسي و بهاصطلاح روانشناسان «حالتهاي رفلکسي» نظير حالت غم، حزن و شادي قرار ميگيرد. همچنان که وقتي سوزن به پاي کسي فرو ميرود و او بياختيار واکنش نشان ميدهد و پايش را کنار ميکشد، کسي هم که با خطري مواجه ميشود، بهصورت طبيعي و غيرارادي واکنش نشان ميدهد و ميترسد و رنگ رخسارهاش دگرگون ميشود. البته مقدمات ايجاد ترس و رفتاري که انسان براي تضعيف، تقويت، کاهش و يا استمرار حالت ترس در خود انجام ميدهد، ميتواند اختياري باشد و ارزشيابي اخلاقي شود و صفت خوب يا بد به خود گيرد. گاهي انسان افکاري را به ذهن خود راه ميدهد يا رفتاري را انجام ميدهد که باعث تقويت و تشديد حالت ترس در انسان ميگردد. براي مثال، افراد ترسو و ضعيفالنفس بهويژه وقتي شب را به تنهايي در جايي به سر ميبرند، با تخيلات خويش حالت ترس را در خود تقويت ميکنند و در نتيجه، ترس آنان به دهشت و وحشت و وارد آمدن خسارتهاي جدي روحي به آنان تبديل ميگردد. در مقابل، گاهي با رفتارها و تمرينهاي خاصي، حالت ترس را در خود ميکاهند يا به کلي زمينه ايجاد آن را از بين ميبرند. اين مقدمات که رفتار اختياري انسان هستند، اخلاقاً خوب يا بد به شمار ميآيند و اگر گاهي حالت ترس نيز ارزشگذاري اخلاقي ميشود و مطلوب، خوب و يا بد معرفي ميگردد، اين ارزشگذاري به لحاظ همان مقدمات اختياري است، نه به اعتبار حالت ترس فيحدنفسه.