بىحاصلبودن و موقعيت جغرافيايى خاصّ اين سرزمين، قابل ترديد نيست و به لحاظ اين وضعيت طبعاً امكان دامدارى و پرورش انواع چهارپايان در آن وجود ندارد. منطقهاى كه فاصله فراوان بين محلهاى مسكونى آن، بهترين گواه بر وضعيت دشوار طبيعى است؛ زيرا رويش گل و گياه و وجود چراگاههاى پربار، و چشمهسارهاى پر طراوت و باغستان و كشتزارهاى پر نعمت، بندگان خدا را براى بهرهورى از الطاف بيكران الاهى به سوى خود جذب كرده و تراكم جمعيت و كمفاصله شدن نقاط مسكونى را در پىخواهد داشت.
توجه دلهاى مشتاقان به سوى كعبه
ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ(عليه السلام) وَوَلَدَهُ أَنْ يَثْنُوا[1] أَعْطَافَهُمْ[2] نَحْوَهُ فَصَارَ مَثَابَةً لِمُنْتَجَعِ[3] أَسْفَارِهِمْ وَغَايَةً لِمُلْقَى رِحَالِهِمْ؛ سپس حضرت آدم ـ على نبينا و آله و عليه السلام ـ و فرزندانش را امر به توجه نمودن سوى آن فرمود، و بدين سان كعبه معظمه، به محلِ رفت و شد براى مسافرت(هاى سودمند) و جايگاه مطلوبى براى باراندازشان مبدّل گشت.
[1] مرحوم طبرسى، ذيل آيه 9، حج: «ثانِيَ عِطْفِه: اى متكبراً فى نفسه عن ابن عباس». [2] «يقول العرب ثنى فلان عِطفه اذا تكبّر و تجبّر، وعِطفا الرجل جانباه عن يمين او شمال وهو الموضع الذي يعطفه الانسان اي يلويه ويميله عند الاعراض عن الشيء». (مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 116). عرب تعبير ثنّى عِطْفَهُ را هنگام بيان تكبّر كسى به كار مىبرد. شانههاى راست و چپ انسان هم كه هنگام روىگردانى از چيزى برگردانده مىشود، «عِطْفَا الرَّجُل» گفته مىشود. [3] پس (خانه كعبه) محل تردّد براى مسافرتهاى سودمندشان شد. صحاح، ج 3، ص 1288.