بِأَوْعَرِ[1] بِقَاعِ[2] الاَْرْضِ حَجَراً وَأَقَلِّ نَتَائِقِ[3] الدُّنْيَا مَدَراً[4] وَأَضْيَقِ بُطُونِ الاَْوْدِيَةِ قُطْراً بَيْنَ جِبَال خَشِنَة وَرِمَال[5] دَمِثَة[6] وَعُيُون وَشِلَة[7] وَقُرًى مُنْقَطِعَة لاَ يَزْكُو بِهَا خُفٌّ[8] وَلاَ حَافِرٌ[9] وَلاَ ظِلْفٌ؛[10](خداوند)، چنين سنگهايى را خانه محترم خود، كه قوام همه امور مردم به اوست، مقرر فرمود؛ سپس آن را در نقطهاى از زمين كه ناهموارترين سنگها و كمحاصلترين خاكهاى جهان و تنگترين درّهها بين كوههايى خشن و شنزارهايى نرم و چشمههايى كمآب و روستاهايى بريده از يكديگر قرار داد، جايى كه نه شتران خوبى را به بار مىآورد، نه اسبهايى قابل توجه و نه گاو و گوسفندانى قابل استفاده».
خداى تعالى جهت آزمايش، همان سنگهايى را كه به خودى خود منشأ هيچ اثرى نيستند، در نقطهاى قرار داد كه نه تنها جاذبه توريستى ندارد؛ بلكه كمترين امكانات رفاهى در آن به زحمت تهيه مىشود. سنگلاخبودن،
[1] (زمين يا هر چيزِ) ناهموار و سخت را گويند. مصباح المنير، ص 665. [2] بِقاع، جمع بقعه است و بقعه را «قطعهاى از زمين» معنا كردهاند. همان، ص 57. [3] «وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ». (اعراف، 171): بلند كرديم، نتائق جمع نتيقة: مكان مرتفع. [4] مَدَر: خاك به زمين چسبيده. مصباح المنير، ص 566. [5] جمع رَمْل: شنزار. [6] نرم. مصباح المنير، ص 199. [7] كمآب. صحاح، ج 5، ص 1841. [8] پاى شتر. مَجمعُ فِرْسِنِ الْبعير. العين، ج 4، ص 143. [9] سُمِ اسب. در مقاييس اللغه حفر را كندن معنا كرده و افزوده است به سُم اسب هم به همين جهت حافر گويند. ج 2، ص 84. [10] سُمِ گاو و نشخواركنندگانِ مانند آن. العين، ج 8، ص 160.