قبيل اعمال و رفتارها بين اهل دنيا بسيار رايج است، در حالى كه همه مىفهمند كه اين كار، جاهلانه و عملى ناپسند است. اگر انسان فقط به اين انگيزه كه چون سخن پيش آمده است، حرف بزند و در صدداظهار وجود باشد و بس، به يقين كارى نادرست انجام داده است و هيچ فايده و حاصلى جز تباهى سرمايه عمر و بىبها شدن در ديده ديگران ندارد و چه بسا دشمنى و كدورت را به همراه مىآورد. و لذا حضرت(عليه السلام) در اولين قدم مىفرمايند: اگر كار نيك انجام نمىدهى و سودى كسب نمىكنى، حداقل سرمايه عمر و ايمان را از كف مده و از آنچه نمىدانى سخن مگو. آنچه گذشت مربوط به مقام سخنگفتن بود. در ميدان عمل و ديگر حوزههاى فعاليت نيز وضع به همين منوال است. به عنوان نمونه گاه در كارهايى وارد مىشويم كه به ما هيچ ربطى ندارد و هيچ وظيفهاى نسبت به آنها نداريم و ورود در آن كارها نه نفعى براى دنيا و نه سودى براى آخرت ما دارد و چه بسا ضررهاى دنيوى و حتّى اخروى فراوانى را در پى داشته باشد. امّا گويا چارهاى نداريم جز اين كه «فضول مَنِشانه» در هر كارى دخالت كنيم و در هر عملى كه پيش مىآيد سرى داشته باشيم و نخود هر آشى شويم. مسلّم است كه اين چنين روحيهاى آدمى را به بيراهه مىكشاند و بدون اينكه هدفى داشته و نتيجهاى به دست آورد، وقت خود را تلف كرده و نيروى خود را به هدر مىدهد. در حالى كه اگر به خود رجوع نمايد، درمىيابد كه وظيفهاى در اين امور نداشته و اين كارها به وى مربوط نيست.
البته گاهى اوقات امر به معروف و نهى از منكر و يا هدايت و ارشاد و يا تعاون در كار خير ـ واجب باشد يا مستحب ـ مطرح است، كه در اين صورت به يقين مشاركت در اين امور پسنديده و ممدوح است، به خصوص اگر با قصد خالص همراه باشد. امّا اگر هيچيك از اين امور نبود و دخالت ما در اين كارها هيچ تأثيرى نداشت و وظيفهاى هم نسبت به آن امور نداشتيم، به يقين دخالت در آن اعمال كار نابخردانهاى است. وقتى انسان در زندگى هدف مشخصى را پيش روى دارد، بايد درصدد رسيدن به آن هدف باشد و از راه درست و صحيح حركت كند، مبادا به بيراهه رفته، در راهى كه به هدف منتهى نمىگردد و يا در راههايى كه مشتبه هستند و معلوم نيست به كجا ختم مىشوند قدم بردارد. آيا عاقلانه است كه وقتى آدمى هدفى و مقصدى دارد و مىخواهد به آن برسد، راه صحيح را رها و راه مشكوك را برگزيند و بگويد انشاءالله به هدف مىرسيم؟! به يقين آن كسى كه راه مشكوك را انتخاب مىكند، انگيزه وى هم يك انگيزه الهى و پسنديدهاى نيست.