سمند باد پاى از تك فرو ماند، شتربان همچنان آهسته مىراند 165
دوست آن است كه بگرياند، دشمن آن است كه بخنداند 211
هر ضررى عقلى را زياد مىكند 194
چنان زى كه ذكرت به تحسين كنند، چو مردى نه بر گور نفرين كنند 98
فوّاره چون بلند شود سرنگون شود 191
نزيبد مرا با جوانان چميد، كه بر عارضم صبح پيرى دميد 142
هميشه جاى صلح باقى گذار. 58
چه خوش گفت يك روز دارو فروش، شفا بايدت داروى تلخ نوش 211
به چشم خويش ديدم در بيابان، كه آهسته سبق برد از شتابان 165
نوجوانى از خواصّ پادشاه، مىشدى با حشمت و تمكين به راه 161غ