responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : الدِّينَوري، أبو حنيفة    جلد : 1  صفحه : 399


كرمانى گفت اگر از والا گهرتر افراد كنانه بود اين كار را نمىكردم تا چه رسد باينكه او وابسته ايشان است ، و اينكه مىگويى كار را به من واگذار مىكند كه من هر كه را مىخواهم عزل و نصب كنم ، هرگز كه من پيرو او باشم و حكومت او را بپذيرم .
عقيل پيش نصر برگشت و گفت تو باين مرد ملاح ( نمكفروش - جاشو ) از من بيناتر بودى سپس تمام گفتگوى خود با او را باطلاع نصر رساند .
نصر بن سيار براى امام مروان بن محمد نامه اى نوشت و خبر داد كه كرمانى بر ضد او قيام كرده و به جنگ پرداخته است و گرفتارى بان موضوع او را از تعقيب ابو مسلم و ياران او بازداشته و كار ايشان بزرگ شده است و كسى كه شمار ياران او را اندك گزارش داده معتقد است دويست هزار تن از اطراف خراسان با ابو مسلم بيعت كرده‌اند ، اكنون اى امير مؤمنان كار خويش را درياب و از سوى خود لشكرهايى پيش من بفرست كه قوى شوم و از آنان براى جنگ با كسانى كه با من مخالفت مىكنند يارى بخواهم .
سپس زير نامه اين ابيات را نوشت :
« زير خاكستر شراره آتش مىبينم و ممكن است بزودى شعله ور شود ، آتش با دو چوب آتشزنه برافروخته مىشود و آغاز جنگ و بدى هم با سخن است .
از شگفتى با خود مىگويم آيا بنى اميه بيدارند يا خفتگان ؟
اگر بيدار شوند مايه پايدارى پادشاهى است و اگر بخوابند بر من سرزنشى نيست .
و اگر روزگار خود را به خواب مىگذرانند بگو برخيزيد كه هنگام قيام فرارسيده است » . [ 441 ] چون نامه نصر به مروان رسيد براى معاوية بن وليد بن عبد الملك كه فرماندار او بر دمشق بود نوشت براى فرماندار بلقاء بنويسد به حميمه برود و ابراهيم بن محمد بن على را بگيرد و در بند كند و پيش او بفرستد و مروان در اين هنگام مقيم حمص بود .


441 - مسعودى ، بجاى پنج بيت شش بيت با اختلاف لفظى اندك آورده است ، ر . ك ، مروج الذهب ، ج 6 ص 62 چاپ باربيه دومينار پاريس . ( م )

نام کتاب : الأخبار الطوال ( فارسي ) نویسنده : الدِّينَوري، أبو حنيفة    جلد : 1  صفحه : 399
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست