كنند ، در همين روزگار موسى بن عمران ( ع ) رحلت فرمود و پس از او يوشع بن نون عهده دار كارهاى بنى اسرائيل شد و ايشان را از مصر به شام آورد و در فلسطين اسكان داد .
گويند ابرهه آماده شد و با گروهى بسيار آهنگ مغرب كرد و پسر خود افريقيس را در كشور جانشين خود ساخت و در سرزمين سودان شروع به پيشروى كرد كه از او فرمانبردارى كردند و او از سرزمين ايشان عبور كرد و براه خود ادامه داد و بگروهى از مردم رسيد كه چشمها و دهانهايشان در سينه هايشان قرار داشت و گفته‌اند آنان گروهى از اعقاب نوح ( ع ) بوده‌اند كه خداوند بر ايشان خشم گرفته است و خلقت آنان را دگرگونه كرده است ، آنان هم مطيع او شدند و ابرهه بازگشت و بگروهى ديگر از مردم گذشت كه بانان نسناس مىگفتند مرد و زن ايشان نيمى از سر و نيمى از چهره و يك چشم و نيم بدن و يك دست و يك پا داشتند و تندتر از اسب مىجهيدند و در بيشه هاى كنار دريا و پشت ريگزارهاى عالج كه در سرزمين يمن است سرگردان بودند ، ابرهه از ايشان پرسيد كه گفتند گروهى از فرزندان وبار بن ارم بن سام بن نوح هستند .
كيكاوس پسر كيقباد :
گويند بروزگار ابرهه پسر ملطاط پادشاه ايران كيكاوس پسر كيقباد بود ، او بر نيرومندان سختگير و بر ناتوانان مهربان بود و مردى پسنديده و منصور بود تا آنكه از او كارى كه مايه گمراهى بود سرزد و تصميم گرفت بآسمان صعود و پرواز كند و او همان كسى است كه براى خود صندوق و عقابها را فراهم كرد ، كيكاوس بر تنها پسر خود سياوش خشم گرفت و خواست او را بكشد سياوش از او گريخت و به شاه تركان پيوست و چون شاه تركان او را آزمود عقل و فرهنگ و شرف و شجاعت او را ديد كارهاى خود را باو واگذاشت و سياوش در درگاه او منزلت و به شاه تقرب يافت و چون افراد خاندان پادشاه تركان چنين ديدند بر او رشك بردند و ترسيدند كار را از دست ايشان بيرون كشد و نزد شاه حيله سازىها كردند تا آنكه او را كشت [ 22 ] او دختر خود را به همسرى سياوش

22 - ملاحظه مىكنيد نام شاه تركان را كه در داستانهاى ايرانى افراسياب آمده است نقل نكرده است ( م ) .