خوارج ازارقه از دين برگشته شعله ور شده و كارشان دشوار است ، چنين مصلحت ديدم كه ترا به فرماندهى جنگ ايشان بگمارم زيرا به قيام تو در اين باره اميدوارم كه شر آنان را از مردم شهر خود كفايت كنى و بيم و هراس آنان را از ميان بردارى ، يكى از افراد خاندان خود را به جانشينى خود در خراسان بگمار و حركت كن و خود را به بصره برسان و آنجا با بهترين وسيله آماده شو و به سوى ايشان برو كه اميدوارم خدايت بر ايشان پيروز گرداند ، و السلام » .
چون نامه او به مهلب رسيد كسى را در خراسان گماشت و حركت كرد و چون به بصره رسيد به منبر رفت ، او مردى كم حرف بود و مختصر مىگفت ، و چنين گفت :
« اى مردم دشمنى سخت شما را فراگرفته است كه خون شما را مىريزد و اموال شما را غارت مىكند اكنون اگر چيزهايى را كه مىخواهم در اختيارم بگذاريد براى جنگ قيام مىكنم و از خداوند متعال براى جنگ با ايشان يارى مىجويم و گر نه يكى از شما خواهم بود و بر هر كس در كار خود جمع شويد همراهم » .
گفتند چه مىخواهى ؟ ، گفت از ميان شما كسانى را انتخاب مىكنم كه نه بسيار توانگر باشند و نه فقير و بايد هر سرزمينى را گشودم فرماندهى آن با من باشد و نبايد با من در تدبيرهاى جنگى مخالفت شود و مرا با رايى كه مصلحت بدانم و تدبيرى كه بينديشم آزادم بگذارند .
مردم از هر سوى بانگ برداشتند كه آنچه مىخواهى براى تو خواهد بود و بان راضى و خشنوديم .
مهلب از منبر فروآمد و به خانه خود رفت و دستور داد ديوان سپاهيان را پيش او بياورند كه آوردند و بيست هزار تن از دليران بصره را برگزيد ، كه هشت هزار تن ايشان از قبيله ازد [ 344 ] و ديگران از ساير اعراب بودند و پسرش مغيره را با سه هزار مرد بر مقدمه سپاه قرار داد و بسوى خوارج كه كنار رودخانه شوشتر [ 345 ] بودند حركت كرد و با آنان در افتاد و ايشان را چنان به هزيمت راند كه تا اهواز

344 - براى اطلاع از قبيله ازد كه دو شاخه مهم بوده‌اند ، ر . ك ، جمهرة انساب العرب صفحات 243 - 215 . ( م ) 345 - بزرگترين رودخانه خوزستان كه شاپور سد معروف شاذروان را كنار آن ساخته است .