من افتاد ترسيد و گريست او را گرفتم و پيش عمرو بن مالك آوردم و خواستم او را به من ببخشد و بخشيد و او را به همسرى خود درآوردم .
خارجة بن صلت در خيمه يى از خيمه هاى ايشان مجسمه ماده شترى از طلا كه آراسته به گوهر و مرواريد و ياقوتهاى كم نظير بود و مردى زرين بر آن سوار و تمام آن باندازه ماده آهويى بود بدست آورد و آنرا به سرپرست جمعآورى غنايم تسليم كرد .
ايرانيان همچنان عقبنشينى كردند و روى به گريز نهادند تا در حلوان پيش يزدگرد رسيدند ، يزدگرد سخت درمانده شد و با زنان و فرزندان و خدمتكاران و اموال و گنجينه هايى كه همراه داشت از آنجا حركت كرد و در قم و كاشان فرود آمد . مسلمانان در جنگ جلولاء غنايمى بدست آوردند كه نظير آن بدست نياورده بودند و گروه زيادى اسير از دختران آزادگان و بزرگان ايران گرفتند .
گويند عمر مىگفته است خدايا من از شر فرزندان اسيران جلولاء به تو پناه مىبرم و پسران آن زنان در جنگ صفين شركت داشتند و به حد بلوغ رسيده بودند . عمرو بن مالك ، جرير بن عبد الله بجلى را همراه چهار هزار سوار در جلولاء باقى گذاشت تا پايگاهى باشد كه از نفوذ ايرانيان به نواحى عراق جلوگيرى كند .
و خود با ديگر مردم حركت كرد و پيش سعد بن ابى وقاص كه در مداين بود رفت ، و سعد هم با مردم حركت كرد و به كوفه آمد و خبر فتح را براى عمر نوشت ، سعد بن ابى وقاص مدت سه سال و نيم امير كوفه و تمام مناطق عراق بود و سپس عمر او را عزل كرد و به جاى او عمار بن ياسر را به فرماندهى جنگ و عبد الله بن مسعود را براى قضاوت و عمرو بن حنيف را بر خراج كوفه گماشت . [ 185 ] گويند چون ايرانيان تا حلوان عقبنشينى كردند و يزدگرد همراه بزرگان خاندان خود و اشراف ايرانيان به قم و كاشان گريخت ، مردى از خاندان و نزديكان او بنام هرمزان كه دايى شيرويه پسر خسرو پرويز بود باو گفت اى

185 - جناب عمار بن ياسر رضوان الله عليه از پيشگامان مسلمانان ، مادرش نخستين مسلمانى است كه به شهادت رسيد و خود آن بزرگوار در جنگ صفين در سال سى و هفتم هجرت در نود و چند سالگى شهيد شد . جناب عبد الله بن مسعود ، از بزرگان و علماى مسلمانان كه در شصت و چند سالگى به سال سى و دوم يا سوم هجرت در حالى كه سخت بر عثمان خشمگين بود درگذشت . براى اطلاع بيشتر ، ر . كاسد الغابه ، ابن اثير ، صفحات 47 / 43 ج 4 و 259 - 256 ج 3 . ( م )