كنارى منسوب به كناره است و مقصود از آن كناره يا حاشيه كتاب است نه
چيزى كه متن كتاب باشد. مثلا مىگويند:
فلانى در حاشيه زندگى مىكند، يعنى در سختىهاى زندگى مردم وارد
نمىشود. (معجم الوسيط) كنارى مجازا به مسائل فكرىيى اطلاق مىشود كه متعلق به
اطراف و جوانب موضوع باشد. در روانشناسى، پديدارهاى حاشيهاى پديدارهايى است كه
خارج از درگاه و قلمرو ادراك باشد، يعنى حد وسط بين شعور واضح و شعور پيچيده قرار
داشته باشد.
هجاس
فارسى/ بيمار پندارى
فرانسه/Hypocondria
انگليسى/Hypochondria
هجاس يعنى خطور كردن به ذهن و هاجس به معنى خاطر است و هجاس به معنى
وسواس و مقصود از آن، حساسيت عصبىيى است كه وجه تمايز آن، كوشش مداوم در حفظ حالت
صحت است. و يا بعضى عوارض جسمانى وهمى و خفيف، كه اين قبيل حالات نزد انسان متعادل
داراى حالت طبيعى، ديده نمىشود.
هجرت
فارسى/ كوچ
فرانسه/Emigration
انگليسى/Emigration
هجرت به معنى عام عبارت است از خروج از وطن يا انتقال از مكانى به
مكان ديگر براى به دست آوردن روزى.
اما هجرت به معنى خاص «عبارت است از ترك وطنى كه بين كفار باشد و
وارد شدن به محيط اسلامى.» (تعريفات جرجانى)
هذيان
فارسى/ پريشان گويى
فرانسه/Delire
انگليسى/Delirium
لاتين/Delirium
پريشان گويى يك نابسامانى موقتى عقلى است كه وجه تمايز آن، از حالات
ديگر، گسيختگى احوال ادراكى و تعدد و تنوع صور ذهنى است.