responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 557

1- احساس لمس و فشار.

2- احساس زبر و نرم و آرام.

3- احساس شكل و مقاومت.

4- احساس حركت.

5- احساس گرما و سرما.

6- احساس خاريدن (يا خارش).

اخيرا گفته‌اند بعضى از اين احساسات عصبى مخصوص خود دارد. مثل احساس سرما، گرما، درد، حركت و احساس عضله‌اى. هر يك از اين احساسات عصبى مخصوص خود دارد كه در تمام بدن پراكنده است. و نيز گفته‌اند كه حس لمس داراى دو وظيفه است: يكى وظيفه قبول كه عبارت است از احساس تأثير شى‌ء خارجى در اعصاب لمس. دوم وظيفه عمل و فعل كه عبارت است از حركت به سوى شى‌ء خارجى براى لمس كردن آن مانند دست ماليدن.

كندياك و ديگر فيلسوفان پيرو اصالت حسّ گفته‌اند كه لمس، از لحاظ تأثير در ادراك جهان خارج، بزرگترين حواس است. حس لامسه معلم حس بينائى و در واقع اولين حاكم بر وجود شى‌ء است و محكم‌ترين دليل بر وجود شيئى كه ديده شده است اين است كه آن را با دست لمس كنيم.

لفظ ملمس به معنى موضوع لمسى است. و لفظ ملموسات به معنى مدركات قوه لمسى است كه آن را محسوسات اوليه نيز گفته‌اند.

يكى از معانى لمسى، طلب كردن شى‌ء است.

مى‌گويند: شى‌ء را لمس كرد، يعنى آن را خواست و زن را لمس كرد يعنى با او گفتگو كرد. و نيز گفته مى‌شود.

خورشيد داراى اشعه‌اى است كه چشم را لمس مى‌كند، يعنى آن را مى‌ربايد و ديد آن را مى‌گيرد.

لمسه يعنى يك بار لمس كردن و لمسه آخر در كارهاى فنى ملموس، مانند آخرين نظر در كارهاى فنى مكتوب است و مقصود بررسى و اعمال دقت نهايى در كار است.

لهو

فارسى/ سرگرمى‌

فرانسه/Divertissement

انگليسى/Diversion

لاتين/Diversio

لهو به معنى ولع داشتن به چيزى است. مثلا لهو كردن زن به ياد مرد يعنى انس گرفتن با آن و خوش بودن به ياد آن.

و نيز لهو به معنى فراموش كردن، غفلت كردن و ترك كردن شى‌ء است. و نيز به معنى خوشى و شادى و امثال آن است كه انسان را به خود مشغول مى‌كند. گفته‌اند: «لهو چيزى است كه انسان از آن لذّت ببرد، با آن بازى كند و سپس تمام شود.» (تعريفات جرجانى) و نيز گفته‌اند: لهو عبارت است از سعى كردن در امرى كه نبايد در آن سعى كرد، يا بهره‌مند شدن از لذات دنيا، يا انحراف از جد به هزل، يا روى‌گرداندن از حق. خداوند فرموده است: «دلهايشان مشغول بازى است» (لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ) (21/ 3) (كليات ابو البقاء).

پاسكال گويد: «وقتى انسان اندوهگين باشد، اگر اندكى به لهو بپردازد، در مدت اشتغال به لهو مى‌تواند سعادتمند باشد. و هنگامى كه انسان سعادتمند باشد، اگر به سرگرمى و بازى مشغول نشود كه او را از ملالت باز دارد، اندوه و بدبختى بر او وارد خواهد شد. پس شادى بدون سرگرمى وجود ندارد كه اندوه و دل شكستگى همراه آن نباشد.» (انديشه‌ها).

من دوبيران گويد: «من در فضاى باز زندگى سرگرم‌كننده، بدون لذت، زندگى مى‌كنم، بنا بر اين برايم يكسان است كه بپذيرم كه از طريق شركت در امور اجتماعى، خود را فراموش كنم، يا از طريق تعيين موقعيت خود، به عنوان يك مشاهده‌كننده يا تعليم‌گيرنده بنا بر اين، من نه اين را انجام خواهم داد و نه آن را بلكه غفلت زده و سرگرم به زندگى خود ادامه خواهم داد، چنانكه گوئى گرفتار سرگيجه شده‌ام.» چون انسان محتاج به سرگرمى و فراموش كارى و از ياد بردن امور است، معلوم مى‌شود كه موجودى ناقص است.

وظيفه سرگرمى شفا دادن نفس از ملالت است و نجات دادن دل از غم و اندوه و راحت بخشيدن به فكر.

لوح‌

فارسى/ لوح‌

فرانسه/Table

انگليسى/Table

لاتين/Tabula

لوح به معنى هر صفحه‌ايست كه از چوب و استخوان و

نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 557
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست