جهت كه داراى وحدت حقيقى مركب از مجموع خواص معقول است.
لايب نيتس گويد: هر كس درباره ماهيت جوهر، كه اخيرا وصف آن گذشت،
بينديشد، در مىيابد كه طبيعت جسم فقط مركب از امتداد، يا حجم و شكل و حركت نيست،
بلكه مركب از چيزى شبيه نفس است كه صورت جوهرى ناميده مىشود.
جوهريت لفظى است دال بر كيفيت وجود جوهر از اين جهت كه جوهر است. مثل
اين سخن ابن سينا كه گفته است: «اگر در شيئى مشترك نباشند نبايد هر يك از آنها
قائم نه در موضوع باشد و آن معنى جوهريت است كه بطور مساوى بر آنان اطلاق مىشود.»
(نجات) و نيز گفته است:
«جوهريتى كه براى آن (يعنى براى هيولى) آن را بالفعل شيئى از جمله
اشياء قرار نمىدهد. بلكه به آن آمادگى مىدهد كه توسط صورت شيئيت بالفعل يابد، و
معنى جوهريت آن چيزى نيست جز اينكه آن (يعنى هيولى) در موضوع نيست.» (شفا الهيات)
در نظر متكلمين، جوهر عبارت است از جوهر فرد در مكان (متحيز) كه تقسيم نمىپذيرد،
اما شىء تقسيمپذير را آنها جسم مىناميدند نه جوهر. به همين جهت از اطلاق لفظ
جوهر به مبدأ اول امتناع مىورزند. (رجوع كنيد به ذره، جزء) پايان حرف ج