responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 276

و حيات توصيف نمى‌كنند؛ چه اين امر مستلزم تشبيه خداوند به مخلوقات است. وجود بهشت و جهنم نيز نزد آنان منتفى است به نحوى كه جز خداوند، هيچ موجود ديگر باقى نمى‌ماند. اين فرقه در نفى رؤيت، خلق كلام و امكان شناخت توسط عقل قبل از پيدايش شرع، با معتزله هم‌عقيده‌اند.

چه بسا ممكن است اعتقاد به جبر نتيجه اعتقاد به قدرت مطلق خداوند و احاطه علم او بر تمام اشياء باشد. معنى اين سخن اين است كه آنچه حادث شود، طبق اراده خداوند است، و وقتى آينده، مشمول علم او باشد، حدوث آن بر حسب علم او واجب است.

اين مذهب جبر، جبر دينى است و اگر به وحدت وجود معتقد باشيم، وجوب جهان و حقيقت خداوند را شى‌ء واحد تلقى كرده‌ايم.

ناچارى (جبريّت (Fatalism( غير از جبر علمى يا قطعيّت (حتميّت (Determinism( است. زيرا جبريّت عبارت است از تعلق ضرورت حدوث اشياء به مبدئى برتر از آنها كه اشياء را آن طور كه مى‌خواهد، در راه آورد.

بنا بر اين اين مبدأ ضرورة برتر (متعالى) از اشياء است. اين برترى (تعالى) در مذهب وحدت وجود (همه خدائى) انكار نمى‌شود، زيرا در اين مذهب، خدا طبيعت طابع (حاكم) و جهان طبيعت مطبوع (محكوم) است. بعضى از معتقدان جبر، به حالتى بين جبر و تفويض معتقداند. زيرا قدرت اكتساب را براى انسان اثبات مى‌كنند اما به قدرت تأثير براى او معتقد نيستند. به عبارت ديگر، در نظر اينان، انسان در انجام عمل مختار است اما قدرت آن را ندارد. مثلا سرباز مى‌تواند در ميدان جنگ بماند يا از آنجا بگريزد، اما چون از آغاز، مرگ براى او مقدر شده است، بناچار خواهد مرد. رواقى هم مى‌پندارد در مقابل آنچه برايش رخ مى‌دهد، آزاد است، بنا بر اين مادام كه زندگى و كار مى‌كند، به سوى سرنوشت حتمى خود پيش مى‌رود، خواه به آن راضى باشد يا در مقابل آن مقاومت كند. اما جبر علمى يا قطعيت عبارت است از قول به اينكه پديدارهاى طبيعى داراى علتى است كه آن را ايجاد كرده است و اين علت خود مبدأ عليت اشياء است.

علت حدوث معلول را ايجاب مى‌كند و ضرورت بر تمام اشياء حاكم است. (رجوع كنيد به حتميت)

جدّ، جادّ، جدّى‌

فارسى/ جدّى‌

فرانسه/Serieux

انگليسى/Serioux

لاتين/Serius

جد در مقابل هزل است و جدّى منسوب به آن و جاد يا مجتهد مترادف آن است. اگر اين صفت را به انسان اطلاق كنند، منظور كسى است كه با وقار باشد و اهل بازى نباشد و هزل و مزاح را دوست نداشته باشد و هر لفظى را كه به كار برد، معنى حقيقى آن را اراده مى‌كند و با جديت و استوارى به كار خود مى‌نگرد. اگر اين اصطلاح به شى‌ء اطلاق شود، مقصود چيزى است كه مورد اهتمام انسان است و انسان نسبت به آن حرص مى‌ورزد. فرق نمى‌كند كه اين شى‌ء كتابى باشد يا گفتارى يا كارى يا قانونى يا عقيده‌اى.

روحيه جدى در نظر سارتر، استعدادى نفسانى است كه نفس آن را در راضى شدن به ارزش‌هاى آشنا به كار مى‌برد، بدون آگاهى از بى‌قرارى. اين حالت در مقابل حصر، ضيق و قلق وجودى قرار دارد. سارتر گويد: روح بى‌قرار ذات خود را توسط ذات خود، بدور از ارزش‌هائى كه آن را احاطه كرده است، درك مى‌كند، در حالى كه روح جدى ذات خود را فقط از طريق ارزش‌هائى كه در خارج به آن برخورد مى‌كند، درمى‌يابد. در نظر مونيه جدّى كسى است كه با تمام اراده و بدون قصد هيچ گونه فريب و بدگمانى و امساك به انجام كار روى آورد.

جدة النتيجة

فارسى/ تازگى نتيجه‌

فرانسه/Nouveaute de laconclusion

اين اصطلاح در زبان فرانسه متداول است و براى دلالت بر مسأله‌اى كه منطقا تالى مسأله ديگرى است، به كار مى‌رود. آن مساله عبارت از اين است كه چگونه ممكن است نتيجه استدلال برهانى مخصوصا قياس، در عين اينكه ضرورى است تازگى داشته باشد. زيرا نتيجه اگر ضرورى باشد داخل مقدمات قياس است و اگر تازه باشد، مثل علوم استنتاجى يا استنباطى، تحصيل حاصل و تكرار معلوم (تاتولوژى) نيست، بلكه شامل چيزى بيش از مقدمات است.

بين اين دو مطلب مذكور، چنانكه پيداست، اختلاف وجود دارد كه فيلسوفان كوشيده‌اند با توسل به تأويل آن را رفع‌

نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 276
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست