زندگى مردم و تمام آنچه را از لحاظ اجتماعى نه از لحاظ زيستى، تملك و
متداول مىكنند (فرهنگ تربيت و روانشناسى تربيتى، دكتر فريد جبرائيل نجار)،
شايستهترين و متداولترين استعمال اين لفظ در مورد جنبههاى پيشرفت عقلى است. به
اين معنى گفتهاند: فرهنگ يونانى، فرهنگ عربى، فرهنگ لاتين، فرهنگ مدرسى (متعارف)
و فرهنگ نو، آميزش فرهنگها، كوشش فرهنگى، پيوندهاى فرهنگى، تخلف فرهنگى و غيره.
نظريه جبر فرهنگى عبارت است از قول به اينكه، تمدّن، تمدّن مىآورد،
بدون دخالت عوامل طبيعى مؤثر در رفتار انسان و عمل او. (رجوع كنيد به حضارت)
ثلاثيات
فارسى/ سه مرحلهاى
فرانسه/Trivium
معنى اين اصطلاح نزد علماى قرون وسطى عبارت است از مرحله اول تعليمات
عمومى در دانشكده ادبيات و علوم يا دانشكده فلسفه. اين مرحله شامل دستور زبان،
بلاغت و فن جدل است. (رجوع كنيد به رباعيات)
ثنائيت
فارسى/ دو اصلى
فرانسه/Dyade
يونانى/Duados
اصل يونانى اين لفظ مشتق از (Duo( به معنى دو است.
شىء دو اصلى يعنى شيئى كه داراى دو شق باشد. دو اصلى عبارت است از
قول به اينكه اصول و مبادى وجود كه مىتوان تمام اشياء را به آنها تأويل كرد، دو
اصل است. مثل دوگانگى واحد و ماده (از اين جهت كه ماده مبدأ تعيّن است.) يا
دوگانگى واحد و غير متناهى نزد فيثاغوريان يا دوگانگى جهان مثل و جهان محسوسات نزد
افلاطون. دو اصلى مترادف دوتائى (اثنينيت) است كه عبارت است از قول به اينكه طبيعت
داراى دو اصل و مبدأ است. اين نظريه مقابل اين نظر است كه طبيعت داراى يك اصل و يا
داراى اصول و مبادى متعدد است.
ثنويت و اثنينيت
فارسى/ دو خدائى
فرانسه/Dualisme ,Dualite
انگليسى/Dualism ,Duolity
لاتين/Dualis
دو خدائى عنوان طايفهايست كه مىگويند دو خدا وجود دارد. خداى خير و
خداى شر. اينان مىگويند ما در جهان خير و شر مىيابيم.
اما شىء واحد ضرورة نمىتواند خير و شر باشد. پس هر يك از خير و شر
را فاعلى جداگانه است. فاعل خير نور است و فاعل شر تاريكى است. مجوسان اين طايفه
گويند فاعل خير يزدان است و فاعل شر اهريمن. اينان بر بندگى آتش باور دارند زيرا
آن را اساس زندگى و اصل هستى مىدانند.
اثنينيت به اين معنى است كه طبيعت داراى دو منشأ باشد، يا اينكه يك
شىء داراى دو جزء متقابل قابل انطباق با يكديگر باشد. مانند تقابل فكر و عمل در
قانون حالات سهگانه كه اوگوست كنت با توسل به آن دگرگونىهاى جامعه انسانى را
توجيه مىكند. اين حالات عبارت است از حالت ربانى منطبق با جامعه جنگآور، حالت
فلسفى منطبق با جامعه زميندار و حالت تحصّلى منطبق با جامعه صنعتى. يا مانند
تقابل منطقيى كه بين علوم عقلى و علوم تجربى مشاهده مىشود. در اين تقابل،
اثنينيتى مانند اثنينيت عقل و تجربه، خيال و حقيقت، امكان و وجوب، حقيقت و واقعيت
وجود دارد.
معنى ديگر اثنينيت اين است كه چيزى داراى دو اصل مستقل باشد كه نتوان
يكى را به ديگرى بازگرداند. مانند اثنينيت حقيقى و اخلاقى در فلسفه توماس آكوئينى
و تمايل و آزادى، يا اراده و عقل يا جسم و روح در فلسفه دكارت. و خير و شر يا نور
و ظلمت در ديانت مانى. اخيرا اين اصطلاح را به معنى دو اصلى استعمال مىكنند مانند
دو اصلى قانون تناقض. مثلا (الف) نمىتواند در آن واحد (ب) باشد و (ب) نباشد. اين
اصل را قانون اثنينيت گويند. و فرمول آن در جبر منطقى چنين است 0 (1- س)* (س) يا:
(0 س- 2 س) يا