responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قانون در طب نویسنده : ابن سينا    جلد : 1  صفحه : 546

آن را به سرعت از بدن دفع مى‌گرداند، ولى اين گونه اشيا، با مزاج جوانان سنخيت دارد [1] و براى تغذيه آنان شايسته مى‌باشد. [2]

از آنچه گذشت نتيجه مى‌گيريم كه نيروى ماسكه به قبض و پايدارى هيأت آن در مدت زمان طولانى‌ [3] نيازمند مى‌باشد و نيز به كمك اندكى حركت نياز دارد [4].

نيروى جاذبه به قبض و پايدارى آن در مدت زمان بسيار اندك نيازمند مى‌باشد [5] و نيز به كمك زياد در حركت نياز دارد [6]. نيروى دافعه به قبض به تنهايى بدون پايدارى قابل توجه‌اى نيازمند مى‌باشد و نيز به كمك حركت نياز دارد [7]. نيروى هاضمه به گداختن و آميختن نيازمند مى‌باشد.

بنا بر اين نيروهاى خدمت رسانِ طبيعى در نحوه بهره بردارى از كيفيت‌هاى چهارگانه و مقدار نيازشان به آنها متفاوت مى‌باشند.

فصل چهارم: نيروهاى حياتى‌

تعريف طبيبان‌ [8] از نيروى حياتى، نيرويى است كه هرگاه در اعضاى بدن به وجود آيد، آنها را براى پذيرش نيروى حس و حركت و كنش‌هاى حياتى مستعدّ مى‌سازد [9]


[1] مزاج جوانان خشك است و با اشياى سفت مجانست دارد.

[2] آملى اين پاسخ را از جانب شيخ ناتمام مى‌داند؛ زيرا در اين صورت جوانان نيز به دليل عدم سنخيت مزاج آنان با اشياى نرم بايد در هضم آن دچار ناتوانى باشند، بنابراين بهتر است كه بگوييم: چون در هضم اغذيه سفت به مدت زمان بيشترى نياز مى‌باشد و از طرفى فعل هاضمه بر ماسكه موكول مى‌باشد و نيروى ماسكه در كودكان به دليل غلبه رطوبت، ضعيف است لذا اين گونه اشيا، هضم نشده به سرعت دفع مى‌گردند. (شرح آملى، ص 353)

[3] زمان به حسب نياز فعل هاضمه مى‌باشد.

[4] اين حركت براى تحريك رشته ليف اريب به سوى هيأت قبض مى‌باشد.

[5] اين مدت براى تسكين اجزاى ابزار و نگهدارى آن به سبب خشكى مى‌باشد.

[6] زيرا بيشتر فعل جاذبه را تحريك تشكيل مى‌دهد.

[7] زيرا هيچ نيازى به تسكين ندارد بلكه به تحريك و اندكى تراكم.

[8] شيخ الرئيس و ديگر حكما در مقام اثبات نيروى حياتى برنيامده‌اند لذا با تعبير «يعنون ويضيفون» آن را از طبيبان نقل مى‌كنند.

آنچه طبيبان را به اثبات اين نيرو وادار نمود تفاوت موجود زنده با موجود مرده در استعداد زنده براى پذيرش و بروز افعال حياتى بود و چون مانند حكما به وجود نفس مجرد كه اين استعداد را به آن نسبت دهند آگاه نبودند، لذا بر اين باور شدند كه نيرويى جداگانه براى پذيرش افعال قوى در جسم زنده وجود دارد.

[9] تعبير استعداد به معناى امكان پذيرش حس و حركت مى‌باشد نه علت تامه براى آن لذا ديگر اين اشكال وارد نمى‌شود كه چرا عضو فلج با وجود نيروى حياتى از حس و حركت بى‌بهره است و يا اين كه قلب با وجود نيروى حياتى چرا حس و حركت ندارد.

نام کتاب : ترجمه قانون در طب نویسنده : ابن سينا    جلد : 1  صفحه : 546
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست