نام کتاب : ترجمه قانون در طب نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 538
فعل نيروى غذا رسان (قوه غاذى) با انجام سه فعل جزيى در بدن تحقق
مىيابد:
1.) تحصيل) و آن به دست آوردن گوهر بدن كه خون و خلط (طبيعى) است [1] كه (آن دو) با توان نزديك به فعليت
شبيه عضو مىباشد، گاه در مسير انجام اين وظيفه توسط نيروى غاذى اخلال مىگردد،
چنان كه در بيمارى «اطروقيا» [2] مشاهده مىشود و آن بيمارى فقدان غذا مىباشد؛
2.) الصاق) و آن عبارت است از اين كه غذاى به دست آمده بطور كامل
غذاى بدن شود؛ يعنى جزء بافت عضوى از بدن گردد و گاه- چنانچه در بيمارى استسقاى
گوشتى [3] مشاهده مىشود- در انجام اين فعل توسط
نيروى غاذى اختلال به وجود مىآيد؛
3.) تشبيه) و آن عبارت است از اين كه غذاى به دست آمده هنگامى كه
جزيى از بافت اعضا قرار مىگيرد از هر جهت حتى در رنگ و شكل (قوام) مانند آن عضو
گردد و گاه در انجام اين فعل توسط نيروى غاذى نيز اختلال مىشود، چنان كه در
بيمارى بَرَص (پيسى) و بَهَق [4] ديده مىشود، در اين دو بيمارى تحصيل و الصاق تحقق دارد، ولى تشبيه
به عضو تحقق ندارد (البته اين عارضه در اثر ناتوانى قوه مغيره است، زيرا) انجام
اين فعل (تشبيه) به عهده نيروى تغييردهنده، كه زير مجموعه نيروهاى غذارسان است،
مىباشد [5]. نيروى
[1] خون با ديگر اخلاط موافق نظريه شيخ الرئيس غذاى بدن مىباشند
و قيد «كه با توان نزديك ...» شامل هر دو (خون و خلط طبيعى) مىباشد نه صرفا قيد
خلط باشد در نتيجه مقصود از آن فقط خلط بلغم باشد.
[2] اطروقيا بيمارى لاغرى بدن در اثر پايين بودن غذا يا نبود آن و
يا ناتوانى نيروى جاذب آن (نوعى كم خونى در بدن) مىباشد.
[3] قيد «گوشتى» دو نوع استسقاى ديگر را از شاهد بحث خارج كرد؛
زيرا بيمارى استسقا سه گونه مىباشد: 1. استسقاى لحمى (گوشتى (سيروز) كه در اثر
عدم انجام الصاق مواد غذايى وارد در بدن به بافت اعضاى آن، بدن دچار خيز و ترهّل
مىگردد؛ 2. استسقاى زقى (مشكى) كه در اثر تجمع آب در حفره شكم خيز مايع در آن
مشاهده مىشود؛ 3. استسقاى طبلى كه در اثر تجمع باد در حفره شكم به وجود مىآيد.
[4] برص و بهق دو بيمارى پوستى در بدن مىباشند درباره برص
(ويتيليگو) گفته مىشود: سفيدى كه در سطح برخى از اعضاى بدن ظاهر مىگردد و گاه
همه اعضا را در برمىگيرد به گونهاى كه رنگ همه بدن سفيد مىشود به اين برص، برص
منتشر مىگويند سبب بروز برص سوء مزاج عضو به سردى و چيرگى خلط بلغم بر خون
غذارسان مىباشد در نتيجه قوه مغيره ناتوان از فعل تشبيه مىگردد و بهق سفيد، لايه
سفيد بر سطح پوست نه به سفيدى برص و بدون عمق (بر خلاف برص) سبب آن، سبب ضعيف شده
برص مىباشد. (شرح اسباب و علائم، ص 373)
[5] تفاوت نيروى مغيره با نيروى هاضمه در اين است كه هاضمه صورت
نوعى غذا را تغيير مىدهد تا به شكل بافت عضوى نزديك گردد و نيروى مغيره به شكل
بافت عضوى تغيير مىدهد تا صورت نوعى سابق از بين برود.
نام کتاب : ترجمه قانون در طب نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 538