نام کتاب : ترجمه قانون در طب نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 438
علاوه بر آن در زيادت و تعدّد ابزار (براى انجام كار) آسيبهاى
شناخته شدهاى متصوّر مىباشد، هر چند اين امكان بود كه پلك فوقانى ثابت باشد و در
مقابل پلك تحتانى متحرك گردد، ولى در اينجا نيز خواسته آفريدگار به نزديك قرار
دادن هر كار به سرمنشأ صدور آن (يعنى مغز) و به وا داشتن هر سبب به سوى هدف خود به
بهترين و متعادلترين راه و استوارترين شيوه معطوف است، و اين پلك فوقانى است كه
به رويشگاه اعصاب نزديكتر مىباشد و عصب براى رسيدن به آن نيازمند خم شدن و وارو
شدن نيست و از آنجا كه پلك فوقانى [1] به دو حركت نياز دارد، حركت اول، بالا آمدن هنگام باز شدن چشم حركت
دوم، فرود آمدن هنگام بستن آن، بستن چشم به ماهيچهاى پايين كشاننده نيازمند است [2]، لذا بايد عصبى به اين ماهيچه آيد كه
در عين حال كه به سمت پايين متمايل است به سمت بالا برآيد، در اين صورت (به فرض
اين كه پلك تحتانى متحرك مىبود) اگر ماهيچه يكى بود بناچار بايد به انتهاى پلك و
يا وسط آن متصل مىشد؛ اگر وسط پلك وصل مىشد، هنگام بالا رفتن ماهيچه، روى حدقه
چشم پوشانده مىگرديد؛ و اگر به انتهاى پلك وصل مىشد، تنها مىتوانست به يكى از
دو انتهاى آن وصل گردد، در نتيجه، چشم طبيعى و متعادل بسته نمىشد، بلكه كج (و
زشت) نمايان مىگرديد، و چشم در سمتى كه در ابتدا با وتر تماس پيدا مىنمود محكم
بسته مىشد، و در سمت ديگر ناتمام بسته مىگرديد، در نتيجه روى هم آمدن پلك چشم يك
نواخت نمىشد، بلكه همانند پلك بيمار لقوهاى نمايان مىگرديد بر اين اساس (براى
بستن چشم) يك ماهيچه آفريده نشده، بلكه دو ماهيچه از دو كنج چشم رويانده شدهاند و
پلك را به سمت پايين بطور يك نواخت مىكشانند، البته براى باز كردن پلك، يك ماهيچه
كه به وسط پلك رسد، كافى است، پس انتهاى وتر آن بر كناره پلك انبساط مىيابد و
هرگاه جمع گردد، پلك باز شود، لذا براى آن يك ماهيچه آفريده شده كه بطور مستقيم
بين دو پرده (پلك) پايين
[1] بيان ماهيچه براى دو حركت پلك فوقانى و اين كه بستن چشم تنها
با يك ماهيچه تحقق نمىيابد.
[2] بستن چشم به ماهيچهاى جداگانه نياز دارد و با استرخاى ماهيچه
بازكننده به دليل سبكى پلك چشم بد شكل و بستن ناقص انجام مىگرفت.
نام کتاب : ترجمه قانون در طب نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 438