responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : شرح رسالة الطير نویسنده : ناشناخته    جلد : 1  صفحه : 93

«ترجمه»

«و چندان تلطف و غمگسارى و معاونت كه شرح نپذيرد و چون ميان ما و ايشان انبساطى حاصل آمد صورت احوال خويش بر ايشان عرضه كرديم. ايشان غمخوارگى بسيار كردند و گفتند وراى اين كوه شهرى است كه پادشاه آنجا نشيند و هر مظلوم كه حاجت خويش بدو بردارد و توكّل بر وى كند انصاف بيابد. ما به حكم اين بشارت و اشارت خرّم شديم و قصد شهر ملك كرديم و بر آن درگاه بايستاديم منتظر. دستورى فرمان فرو فرستاد و دستورى فرمودند و ما را به قصر ملك راه دارند و صحنى ديديم كه آن اوّل با باضافت با اين كوچك نمود، از آنجا عبور كرديم حجاب برداشتند.

صحنى ديگر ديديم كه از بهاى فضاى آن چشم ما خيره بماند چنانك در جنب اين آن اوّل فراموش كرديم. چون به حجره ملك رسيديم جلال و جمال پادشاه بر ما تافت.

مدهوش و بيهوش شديم. ما را زبان گفتار نماند از بى‌خودى تا هم پادشاه بر سرّ ما مطلع گشت و به لطف و فضل خويش هوش و ثبات و آرام با ما داد تا ما بر سخن گفتن دلير شديم و پرده احوال خويش پيش او برداشتيم. پس گفت حلّ دام شما نتواند كرد الّا آن كس كه نهادست و شما را بدان مبتلا كرده است. من رسولى فرستم سوى ايشان تابند از اعضاى شما برگيرند و شما را از بدى برهانند و خشنودى شما بجويند. شما بازگرديد شاد و به كام دل. پس ما با رسولان بازگشتيم. برادران من از من مطالبت جمال و فر و بهاى ملك مى‌كردند، من در موجزترين الفاظ اوصافى بخواهم كرد.»

نام کتاب : شرح رسالة الطير نویسنده : ناشناخته    جلد : 1  صفحه : 93
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست