نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد جلد : 1 صفحه : 49
فعلى به ذات خويشتن نباشد؛ زيرا دانستى كه استثناى عين تالى منتج
نيست. [1]
براى توضيح بيشتر گويم: شىء گاهى از ناحيه غير، از فعل خويش باز
مىماند و اين، دليل نيست كه او فعلى از ناحيه خويشتن ندارد. [2] اما هرگاه موجود شود و غيرى او را باز
ندارد، محتاج آن نيست و اين، دلالت دارد بر اينكه او به ذات خويشتن، داراى فعلى
است.
شرح و تفسير
بحثى كه در اين فصل درباره تجرّد قوّه عاقله مطرح شده است، از
آشكارترين بحثهاى تنبيهى اشارات است و به همين جهت است كه شيخ الرئيس، با عنوان
تبصره آنرا آغاز كرده است. اگر انسان به موقعيّت نفس و قوّه عاقله خويش آگاهى و
بينايى داشت، هرگز درباره خويشتن قضاوت كوركورانه نمىكرد و ذات خود را جسم و قوّه
عاقله خود را حالّ در جسم نمىپنداشت.
مطالبى كه شيخ الرئيس در اين فصل مطرح كرده، اشخاصى را كه دچار كورى
شدهاند و نمىتوانند به تجرّد ذات و قوّه عاقله خويش پى ببرند، بينا و آگاه مىكند
و آنها را از هرگونه قضاوت كوركورانهاى رهايى مىبخشد.
چشم دل باز كن كه جان بينى
آنچه ناديدنى است آن بينى
آنچه بينى دلت همان خواهد
آنچه خواهد دلت همان بينى
در فصل پيش معلوم شد كه نفس با موت بدن به مبادى عاليه خود باقى
است. اكنون بايد معلوم شود كه آيا تنها نفس است كه باقى مىماند، بدون اينكه قواى
نفس باقى بمانند، يا اينكه همه يا برخى از قواى نفس هم باقى مىمانند؟
[1] . اشاره به اينكه در قياس شرطى استثنايى وضع تالى منتج نيست.
[2] . ممكن است يك مانع خارجى، فاعلى را از فعلش بازدارد. آيا اين،
دليل است بر اينكه او فاعل نيست. براى هر تأثيرى بايد مقتضى موجود و مانع مفقود
باشد. مانع، رافع اقتضا نيست.
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد جلد : 1 صفحه : 49