responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 289

متضايفان) تحقّق ندارد، نمى‌گويد: مقابل، بلكه مى‌گويد: «كالمقابل». در تقابل نقيضان، ضدّان و عدم و ملكه، وحدت موضوع، شرط است و در دو قسم مزبور، وحدت موضوع شرط نيست. در تقابل تضايف، لازم است كه با تصوّر يكى‌ديگرى تصوّر شود [1] و در اين‌جا چنين نيست.

ب) صفت حقيقى مضاف متغيّر

شيخ الرئيس درباره اين قسم مى‌گويد:

و منها: مثل أن يكون الشى‌ء عالما بأنّ شيئا ليس ثمّ يحدث الشى‌ء، فيصير عالما بأنّ الشى‌ء أيس، فتتغيّر الإضافة و الصّفة المضافة معا؛ فإنّ كونه عالما بشى‌ء مّا يختصّ الإضافة به؛

ديگرى چنين است كه شى‌ء عالم باشد به اين‌كه چيزى نيست. سپس آن شى‌ء ايجاد شود و او علم پيدا كند به اين‌كه هست. بنابراين، اضافه و صفت و مضاف، هر دو با هم تغيير مى‌كنند؛ زيرا در صورت عالم بودن شى‌ء به يك چيز، اضافه هم ويژه همان چيز است.

علم با توانايى فرق دارد. بود و نبود توانايى، به بود و نبود متعلّق توانايى، وابسته نيست؛ ولى بود و نبود علم، به متعلّق علم وابستگى دارد.

همان‌طورى‌كه گفتيم، توانايى عبارت است از: قوّه بر فعل، مشروط به اين‌كه توأم با علم و مشيّت باشد. پس چه مقدورى باشد و چه نباشد، توانايى محقّق است؛ ولى علم، بدون معلوم، محقّق نيست. طبق مثال شيخ الرئيس، هرگاه شخصى علم دارد به اين‌كه فلان چيز نيست، سپس با حدوث آن چيز، علم پيدا كند به اين‌كه هست، در اين‌


[1] . اشاره به قاعده زير است:

«المتضائفان متكافئان قوّة و فعلا و وجودا و عدما».

نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 289
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست