نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد جلد : 1 صفحه : 265
المدرك و يزول مع زواله و ذلك الأوّل يكون ثابتا الدهر [1] كلّه و إن كان علما بجزئىّ.
او هو أنّ العاقل يعقل أنّ بين كون القمر فى موضع كذا و بين كونه فى
موضع كذا يكون كسوف معيّن فى وقت [2] من زمان أوّل الحالين محدود، [3] عقله ذلك أمر ثابت قبل كون الكسوف و معه و بعده. [4]
ترجمه
اشاره
اشياى جزئى گاهى همانند كليّات تعقّل مىشوند، به اين لحاظ كه به
اسباب خود ضرورت پيدا كرده و به مبدئى منسوبند كه نوع آن منحصر در فرد است، و به
وسيله آن، تخصّص يافتهاند؛ مانند كسوف جزئى كه گاهى وقوع آن به سبب همآهنگ شدن
اسباب جزئى آن، تعقّل مىشود و احاطه عقل به آن اسباب و تعقّل آنها همانگونه است
كه كليّات تعقّل مىشوند. [5]
و اين غير از ادراك جزئى زمانى است كه محكوم است به اينكه در زمان
حال يا گذشته واقع شده يا در زمان آينده واقع مىشود؛
[6] بلكه مانند اين است كه يك كسوف
[1] . «الدّهر» ظرف زمان و متعلّق به «ثابت» است و «كلّه» تأكيد
است. در برخى نسخهها «لدهر» آمده كه نكره است و از افاده مقصود، قاصر است؛ اما
«الدّهر» به سبب الف و لام استغراق، رجحان دارد.
[2] . جمله «بين كون القمر ...» خبر «أنّ» است كه اسم آن ضمير شأن
محذوف است. كلمه «بين» ظرف و متعلّق به محذوف و خبر «يكون» است.
[3] . امام فخر رازى معتقد است كه عبارت «من زمان أوّل الحالين
محدود» بىفايده و ممكن است از شيخ الرئيس نباشد (ر. ك شرحى الاشارات، ج 2، ص 73).
[4] . جمله «عقله ذلك ...» جمله وصفى و صفت «كسوف» است. ضمير
«عقله» فاعل و مرجع آن «العاقل» و «ذلك» مفعول و «أمر» خبر «عقله» است.
[5] . امور جزئى را دوگونه مىتوان ادراك كرد: يكى از راه احساس و
تخيّل كه مشمول حدّ و برهان نيست و ديگرى از راه تعقّل كه مشمول حدّ و برهان است.
در اين قسمت، مىخواهد اين مطلب را بيان كند كه امر جزئى را به لحاظ طبيعت آنكه
به مبدئى منسوب است كه نوع آن منحصر در فرد است، مىتوان تعقّل كرد.
[6] . اين همان ادراك جزئى است كه در چارچوب زمان معيّن احساس و
تخيّل مىشود.
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد جلد : 1 صفحه : 265