responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 244

ذات مجرّد است و ممكن‌ها، در وجود هم‌چون وجوب آنها غيرى است، علمشان به ذات نيز غيرى است؛ زيرا در مورد علم به ذات، عقل، عاقل و معقول- بدون هيچ دغدغه‌اى- به يك‌ديگر اتحاد دارند. بنابراين، هر حكمى درباره وجود مفارقات محض بشود، درباره علم آنها نيز مى‌شود.

ب) علم به علت يا علت‌هاى ذات‌

صادر اوّل، علم به علّت ذات و صادرهاى بعد، علم به علّت‌هاى ذات دارند.

با توجه به اين‌كه علم به معلول، موجب علم به علت معيّن نيست، جاى اين پرسش است كه معلول چگونه علم به علت پيدا مى‌كند؟

معلول، تنها از لحاظ علم به امكان خويش است كه نياز به علت را ادراك مى‌كند؛ ولى علت معيّن را ادراك نمى‌كند. برعكس علم به علت كه مستلزم علم به معلول معيّن است. به همين لحاظ است كه شيخ الرئيس درباره اين‌كه چگونه عقول، علت يا علت‌هاى خود را ادراك مى‌كنند، به اشراق توسّل جسته و معتقد شده است كه اگر اشراق و افاضه واجب الوجود نبود، عقول جوهرى، واجب الوجود را ادراك نمى‌كردند.

در اين‌جا ناگزيريم كه بگوييم: عقول، علت يا علت‌هاى خود را به شهود، ادراك مى‌كنند؛ چراكه مقتضاى اشراق، همين است و اگر اين اشراق، مستلزم شهود است، چرا به دليل همين اشراق، ادراك واجب الوجود، نسبت به عقول، شهودى و حضورى نباشد؟

نبايد پنداشت كه عقول مجرّد، به لحاظ داشتن علم به علت يا علت‌ها، بر واجب الوجود فزونى دارند؛ چراكه واجب الوجود، اوّلا داراى علت نيست، تا عالم به او باشد و ثانيا- همان‌طورى‌كه اشاره شد- علم عقول به علت يا علت‌ها، به اشراق ذات اوست و اگر اشراق و افاضه او نبود، عقول هرگز به علم اشراقى نايل نمى‌شدند.

نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 244
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست