نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد جلد : 1 صفحه : 205
واجب الوجود است و از آنجا كه علم حضورى، مجرّد به ذات خويش نيز عين
ذات جوهر عقلانى يا نفسانى اوست، علم حضورى او جوهر است و از آنجا كه علم حضورى
واجب الوجود به ماسوا- يعنى علم مع الايجاد- عين ماسواست و ماسوا يا جوهر يا عرض
است، علم نيز يا جوهر است يا عرض.
با اين بيان، آشكار مىشود كه حقيقت علم، يك حقيقت تشكيكى است كه همه
مراتب هستى را از واجب تا ممكن و از جوهر تا عرض، فرا مىگيرد. بنابراين، هم دوش
وجود است؛ بلكه همانگونه كه وجود، علاوه بر شمول آن نسبت به همه مراتب موجودات،
معناى مصدرى «هست بودن» دارد، علم نيز داراى معناى مصدرى «دانستن» است. [1]
3. علم حصولى تصوّر و تصديق
شايد اين تقسيم، مسامحى باشد؛ چرا كه تصديق فرع بر تصوّر است. اگر
تصديق عبارت باشد از: تصوّر موضوع، محمول، نسبت و حكم- چنانكه نظر امام فخر رازى
است- ممكن است گفته شود: تقسيم، مسامحى است؛ ولى از آنجا كه بنابر نظر اهل تحقيق،
تصديق عبارت است از: خود حكم كه به دنبال چند تصوّر، به دست مىآيد، اين تقسيم
مسامحى نيست. البته صدور حكم، فعل نفس است، نه انفعال و تأثّر آن. [2]
4. علم حصولى بديهى و نظرى
علم حصولى- چه تصوّر و چه تصديق- يا اكتسابى و نظرى است يا بديهى و
البته
[1] . الحكمة المتعالية فى الاسفار الاربعة العقليه، ج 6، ص 150.