responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 153

عقل فعّال متّحد مى‌شود، هرچه عقل فعّال مى‌داند، او هم بداند. [1]

همو در تعليقه خود بر اسرار الحكم حكيم سبزوارى مى‌نويسد:

اتحاد عاقل به معقول آن است كه صورت عقلى متصوّر، عين ذات انسان و داخل در ذات او مى‌شود، نه مانند نقش عرضى، نظير آن‌كه چراغى روشن‌تر شود. پس هرچه تعقّلات انسان بيشتر شود، بر ذات او چيزى افزوده شود.

اتحاد عقول با عقل فعّال، نوعى ارتباط است، نه اتحاد حقيقى دو ماهيّت ... كيفيّتى است كه لفظى براى بيان آن نداريم، جز آن‌كه به اتحاد تعبير كنيم. نظير آن‌كه چراغى را در آفتاب بگذاريم، نه چراغ عين خورشيد مى‌شود و نه خورشيد عين چراغ؛ بلكه نوعى ارتباط و اتّصال قوا حاصل مى‌شود كه در مجرّدات، لفظى كه حكايت از نظير آن كند، نداريم. [2]

نظريه مرحوم الهى قمشه‌اى‌

او كه نگارنده چند صباحى از جلسات درس و بحث و افاضات قدسى او بهره‌مند بوده است، مى‌نويسد:

فرفوريوس قائل به اتحاد علم، عالم و معلوم است و نفس ناطقه را نخست مانند صفحه‌اى بى‌نقش ... بلكه ماده‌اى بدون صورت دانسته و صور علمى از بديهيّات و نظريّات كه تدريجا در لوح نفس منتقش مى‌شود، صورت و فعليّت نفس را تشكيل مى‌دهد و با نفس متّحد بلكه اتحاد هم از باب تنگى عالم الفاظ است. صور علمى، عين نفس و فعليّت نفس، عين علوم و دانش و هوش است.

تو همان هوشىّ و باقى هوش پوش‌

هوش و ادراك، عين جوهر نفس است ... در مصداق و در وجود، نفس ناطقه خود علم‌


[1] . حسن حسن زاده آملى، اتحاد عاقل به معقول، ص 329- 330.

[2] . همان، ص 346.

نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 153
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست