نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد جلد : 1 صفحه : 117
هرگاه عقل بالقوّه، صورت مجرّد و معقولى را تعقّل كند، عقل بالفعل
مىشود. نه اينكه همچون صورت و مادّه اجسام، از يكديگر منفصل و تركيب آنها
تركيب انضمامى باشد؛ بلكه تركيب آنها اتحادى است.
اگر عقل بالقوّه از راه تركيب اتحادى با صورت معقول، عقل بالفعل
نشود، اين پرسش پيش مىآيد كه عقل بالفعل كدام است؟ همين صورت معقول يا عقل
بالقوّه- كه تعقّل كرده- يا هر دو؟
بديهى است كه خود صورت، عقل بالفعل نيست؛ چه در اين صورت، عقل
بالقوّه همچنان عقل بالقوّه است؛ بلكه عقل بالقوّه هم نيست؛ چرا كه عقل بالقوّه
آن است كه شأنيّت عقل بالفعل شدن دارد.
عقل بالقوّه هم، نمىتواند عقل بالفعل باشد.
باقى مىماند اينكه هر دو عقل بالفعل باشند. در اين صورت، دو شىء
منفصل از يكديگر، با تركيب انضمامى، عقل بالفعل شدهاند و ناگزير بايد عاقل، صورت
معقول را با صورت ديگرى تعقّل كند و اين مستلزم تسلسل است.
[1]
اقسام اتحاد عاقل و معقول
اتحاد عاقل و معقول با يك نگاه ابتدايى به دو قسم تقسيم مىشود: يك
قسم آن ضرورى و حتمى است و هيچگونه اختلافى در آن نيست. قسم ديگر آن- كه خود
مىتواند داراى اقسامى باشد- مورد بحث و اختلاف است:
بر طبق تعهّد شيخ الرئيس كتاب مبدأ و معاد، عهدهدار بيان حقايقى
است كه بهطور پراكنده و مغلق از گذشتگان به يادگار مانده است. (ر. ك: مبدأ و
معاد، ص 1، مقدمه).
از آنجا كه شيخ الرئيس در پايان فصل مىگويد: «و لهذا براهين
مغفولة تركناها و اعتمدنا الأظهر منها» معلوم مىشود كه خود به اتحاد عاقل و معقول
معتقد بوده است. نه اينكه طبق ادّعاى خواجه (شرحى الاشارات، ج 2، ص 66)، مبدأ و
معاد را بر مذاقّ حكماى مشّا نوشته است.
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد جلد : 1 صفحه : 117